Logo

قم قبل از اسلام

سه شنبه , 16 بهمن 1386 , 00:00

در باب اول کتاب «تاريخ قم» نوشته حسن بن محمد بن حسن قمي که کهن ترين سند تاريخي موجود درباره شهر قم مي باشد، از قول مورخان قديمتر، از اسکندر، بهرام گور، طهمورث، لهراست، قباد، يزدگرد و چند تن ديگر، به عنوان بانيان اوليه شهر قم ياد شده است. شواهد و مدارک و آثاري که از دوران پيش از اسلام به دست آمده است، اثبات مي کند که اين شهر در آن زمان، و به ويژه در عهد ساسانيان از شهرهاي آباد و نسبتا مهم بوده است، زيرا در آنها به وجود آتشکده آذر، يکي از آتشکده هاي مهم آن دوران، در قم اشاره شده است. در کتابي که به خط پهلوي به نام «خسرو کواذان و ريزکي» (يعني خسرو پسر قباد و غلامي) از عهد ساسانيان باقي مانده است از زعفران قمي و نزهت گاه قم سخن به ميان رفته است که اين خود نشانه وجود اين شهر در آن تاريخ است: «خسرو از غلام خود موسوم به زيرک خوش آرزو پرسيد: اگر بويي شراب خسرواني و سيب شامي و گل فارسي و شاهسپرم سمرقندي و ترنج طبري و نرگس مسکي و بنفشه اصفهاني و زعفران قمي و بوني (بواني) و نيلوفر سيراني و «ند» را فراهم آوري از بوي بهشت بويي تواني برد.

«ناصري» تاريخ نگاري است که درمجموعه خويش، پيدايش شهر قم را به دستور «کيخسرو» - يکي از پادشاهان کيان – ياد کرده است، وي مي نويسد: «در عهد سلاطين کيان، قم محل اجتماع آب رودخانه هاي فرقان و انار بار و چراگاه رمه کيقباد بوده، ليکن در وقت لشکر کشي «کيخسرو» به توران براساس حکم پادشاه، بيژن پسر گيو، باير قمرود را شکافته و آب را به طرف مسيله جاري ساخته و اين اراضي از آب خارج گشته (اراضي قم)، و امناي دولت کيخسرو و هر يک نهري و قلعه اي براي خود داير نمودند و تماما به چهل حصاران مشهور گشت.» از ديگر دلايلي که براي قدمت قم بيان شده است، دستور «کيخسرو» به «سورين قمي» براي انتقال آتشکده قم به نزديکي ساوه مي باشد.

کثرت آثار زرتشتي مثل معبد، دخمه و ... که در اطراف قم بوده اند، با استناد به کتاب تاريخ قم دليل ديگري بر شهر بودن اين منطقه قبل از اسلام مي باشد.

«استاد علي اصغر فقيهي» در کتاب «قم را بشناسيد» آورده است: سندي در دست داريم که اسکندر مقدوني قم را نيز ويران کرد، پس به احتمال قوي آبادي قم از زمان هخامنشيان شروع گرديده است.»

بنابراين اولين بار که اطلاع داريم شهر قم را ويران کرده اند، زمان اسکندر مقدوني مي باشد که به دستور او خراب گرديد و به همان حال باقي بود تا زمان قباد پدر انوشيروان، هنگامي که قباد از تيسفون به جنگ هپتاليان مي رفت چون بدين ناحيت رسيد و آن را ويران ديد، علت را پرسيد، گفتند هيچ يک از پادشاهان رغبت نمي کرده که ويراني هاي اسکندر را آباد سازد. قباد در مراجعت دستور داد قم راعمارت کردند و از آن تاريخ تا زمان يزدگرد سوم پادشاه ساساني نام قم (ويران آباد کردکواد) بوده است (شهر ويراني که قباد آن را آباد کرد).

دليل ديگر بر قدمت شهر قم و وجود آن در قبل از اسلام را استاد فقيهي چنين آورده است:

«در جنگ قادسيه، سپاهي از شهرهاي قم و کاشان به سرداري شيرزاد والي اين دو شهر، به کمک سپاه ايران آمده است. شماره اين سپاه 25 هزار سواره و پياده بود و نيز در جنگ نهاوند سپاهي به شماره 20 هزار سوار از قم و کاشان شرکت داشتند و پس از شکست سپاه ايران، امير قم در اصفهان نزد يزدگرد رفت.

دليل متقن ديگر بر باستاني بودن شهر قم، نامهاي کنوني مزارع بيرون شهر است که بيشتر آنها به جاي شهر قديم قم قرار دارد و همه فارسي بوده و از قديم به آنها اطلاق مي شده و بسياري از آنها در کتاب تاريخ قم آمده است. از جمله گمر (جمر)، جمکران (شايد به معني جم کرد – جم آن را آباد کرد) در 6 کيلومتري شهر قم،

براوستان، شهرستان، کرج (نام چند نقطه در ايران بوده و امروز در قم نام مزرعه اي است)، تشگران، هنديجان، مهرويان، مزديجان و کميدان. همچنين نام عموم محله ها و کوچه هاي قديم هم فارسي مي باشد، از جمله: سنگ بند، سفيد آب، ميان شهر، سربازار، سر پل، باجک (باجکيد)، باغ پنبه، چاله خروس، چارمردان، سنگ سياه و نيز نام بسياري از روستاهاي قم از جمله: بيدهند، کرمجگان، ويريچ، وشنوه، فردو، قبادبزن (در تاريخ قم، قبادان بزن است، شايد در اصل قباد و بيژن بوده است)، ابرجس، کهک، تيره، بيدگان (امروز آن را صرم گويند)، سلفچگان، تايگان (طايقان امروز) و دهها نام ديگر از اين قبيل همه دلالت بر قدمت اين نواحي مي کند و بعضي از آنها نام مردان باستاني ايران است، از قبيل: بيژن، گيو و سلم

همچنين شهرستان قم مقارن حمله مسلمانان، به اندازه اي وسعت داشت و پر جمعيت بود که تنها از قريه هاي آن چهار هزار مرد بيرون آمد که هر يک خدمتکاري و مهتري و نان پز و آشپزي همراه داشت.

رشيد ياسيمي در مقدمه کتاب «راهنماي قم» مي نويسد: روشن ترين دليل قدمت شهر قم، مکان جغرافيايي و انشعاب راههاي عمده تجاري است و به حکم اقتضاي مکاني، از دوره اي که ري و اصفهان آبادي گرفته است ناچار اين شهر هم که در ميانه آنها قرار دارد رو به آبادي گذاشته است.

حکيم ابوالقاسم فردوسي در کتاب شاهنامه طي نقل داستانهاي باستاني ايران در سه مورد از قم نام مي برد که حاکي از اشتهار آن در عهد ساسانيان مي باشد:


دگر بهره زو قم بدو اصفهان / نهاد بزرگان و جاي مهان

فرمود عهد قم و اصفهان  / نهاد بزرگان و جاي مهان

به منشور نبشتند بر پرنيان / خراسان و ري و قم و اصفهان

هم چنين در منظومه ويس و رامين که اصل آن به پيش از اسلام است، در چند مورد نام قم آمده است که از آن جمله است:

ز گرگان و قم و ري صفاهان  /  که رامين را بدندي نيک خواهان

بايد به اين نکته اذعان داشت که هر چند به بعضي از اين نوشته ها، از لحاظ تاريخي قابل اعتماد نيست، اما توجه به محل اصلي شهر که خرابه هاي آن تا چندين سال پيش در شرق قم مشاهده مي شد و هم چنين نام روستاهاي اطراف و وضع زندگاني سکنه آنها براي ما شکي باقي نمي گذارد که اين شهر برخلاف گفته «ياقوت حموي» جغرافي دان اسلامي، از شهرهاي مستحدثه دوره اسلامي نيست، بلکه مدتها پيش از آن وجود داشته و از شهرهاي آباد ايران بوده است، با اين حال آنچه مسلم است اين است که اين شهر، بعد از اسلام و به خصوص بعد از وفات و به خاک سپاري حضرت فاطمه معصومه (س) در آن، گسترش و آباي بيشتري يافت.

علت اصلي شکل گيري شهر قم در اين محل، وجود رودخانه قمرود است که از کوههاي گلپايگان سرچشمه مي گيرد و پس از گذشتن از ميان دشت، به درياچه نمک مي ريزد. زمين قم در بدو امر محل جمع شدن آب اين رودخانه بوده است و به همين دليل اطراف آن، علفزار و مرتع و محل چراي اغنام و احشام گرديده است تا اين که به دستور يکي از سلاطين اين شهر، مخرجي براي آن ايجاد کردند و اين آب ها به طرف صحراي مسيله جاري شد. به مرور زمان اهالي از اين رودخانه نهرهاي متعدد انشعاب داده، با آنها به کشت و زرع پرداختند و بالطبع خانه ها و ساختمان هايي نيز در اطراف آنها بنا کردند و نواحي آبادي به وجود آوردند که مجموعا «چهل حصاران» ناميده شده است.

به طور کلي از کتب تاريخي چنين استنباط مي شود که قمرود در تمام طول تاريخ به عنوان انگيزه پيدايي و مايه تداوم حيات شهري و روستايي دشت قم عمل کرده است، چنانکه مردم اين ناحيه از ايام قديم براي آبياري کشتزارها و آبرساني به روستاها به آن تمسک مي جسته، با ايجاد انشعابات متعدد، هر شاخه اي از آن را به قسمتي از دشت جاري مي ساخته اند و بدين ترتيب رفته رفته يک سيستم منظم آبياري پديد آورد ه اند، تا جايي که کيفيت کشاورزي از نظر رونق و انحاطاط، به نظم اين سيستم وابسته بوده است.

بنابراين چنين نتيجه گيري مي شود که نخستين زيستگاه انساني در دشت قم بر پايه کشاورزي و استفاده از آبهاي رودخانه قمرود پديدار شده است و حيات و شکل اين شهر، به اين رودخانه و جوي هاي آن وابسته بوده، به هر فراواني يا کمبود و يا دگرگوني در چگونگي آبياري، آباداني و يا خرابي آن وابسته بوده، به هر فراواني يا کمبود و يا دگرگوني در چگونگي آبياري، آباداني و يا خرابي روي مي نموده است. گذشته از کار کشاورزي، چگونگي جدا شدن جوي ها از رودخانه و روان شدن آنها به پهنه دشت قم، شيب زمين، شکل کشتزارها که از سازمان آبياري مي کرده است و همچنين راه ها، در شکل دادن به پيکره اين شهر نقشي بزرگ داشته اند.

به هر حال قم از ديرباز، در نقطه اي که امروزه محل «لب چال» خوانده مي شود، پديد آمد و اين محل در روزگار باستان ده و يا دژ زرتشتي بود و «مينجان» ناميده مي شد و طي هزاران سال همچنان کانون شهر به شمار مي رفت. بازار کهنه، ميدان کهنه، مسجد جامع و ديگر ساختمان هاي عمومي در اين محل واقع بوده اند و محلهاي ديگر اين کانون را که خود به شکل بيضي است، در برداشته اند، اين ترتيب ادامه يافته است تا زماني که مرکز شهر به کنار آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه(س) منتقل شده است.

استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.