شنبه, 08 ارديبهشت 1403

cloop

telegram

aparat instagram

شرح واقعه 19 دي قم

روزنامه اطلاعات شب هنگام (56.10.17) در شهر قم توزيع مي‌شود و عده‌اي از طلاب‌، با اطلاع يافتن ازمحتواي مقاله‌، با اساتيد خود به مشورت مي‌پردازند و در نهايت‌، اساتيد و فضلاي حوزه علميه در اقدامي‌هماهنگ در شب هيجدهم ديماه در جلسه‌اي اضطراري مساله توهين روزنامه را بررسي مي‌نمايند. در اين‌جلسه پس از بررسي تمام جوانب مساله ،دو پيشنهاد مطرح مي‌گردد كه يكي از آنان راي اكثريت را به دنبال‌خود داشت و ديگري در اقليت بود. نظر اول كه در اقليت بود از سوي دو تن از فضلاي حوزه علميه قم‌مطرح مي‌شود، مبني بر اين كه براي مقابله با اين تهاجم روزنامه به روحانيت‌، لازم است‌، روز هيجدهم‌درس‌هاي حوزه برقرار شود؛ ولي اساتيد در هنگام طرح مباحث فقهي‌، اصولي و... خود، اين مساله را به‌طور مسبوط و شفاف بررسي نمايند و طلاب جوان را از اين موضوع آگاه نمايند. اين پيشنهاد با مخالفت‌اكثريت اعضاي شركت كننده مواجه مي‌شود و در نهايت نظر دوم مطرح مي‌شود. در اين نظريه تعطيلي‌دروس حوزوي در روز هيجدهم پيش بيني شده بود.

استدلال اين گروه‌، اين بود كه در اين زمان نياز به موج آفريني است‌، چرا كه نهضت اسلامي با رحلت آيت‌اللّه مصطفي خميني جان تازه‌اي به خود گرفته است‌، لازم است حوزه دروس خود را تعطيل كند و اين‌مساله و اقدام در كوتاه مدت نياز جامعه و حوزه است و از طرف ديگر حوزه در اين مساله نيز، به سنت‌ هميشگي خودش‌عمل نمايد و با تعطيل كردن دروس و نمازهاي جماعت‌، در روز هيجدهم و با اطلاعيه دادن مراجع در اين‌زمينه‌، مردم را از واقعيت‌هاي موجود آگاه مي‌سازند و اين شيوه در سنوات پيشين تجربه موفقيت‌آميزي بوده‌است‌. و به تعبيري موج آفرين بوده است‌. اين جلسه كه در منزل آيت اللّه حسين نوري واقع در خيابان‌صفائيه برگزار شد، تا نيمه‌هاي شب طول كشيد و ابلاغ تصميمات جلسه به طلاب و زعماي حوزه يكي ازمشكلات حاضران در جلسه بود. لذا در آن جلسه تصميم گرفته مي‌شود كه عده‌اي از افراد حاضر در جلسه‌از جمله آقايان سيد حسين موسوي تبريزي‌، طاهري خرم آبادي و مومن مامور ابلاغ تصميم جلسه به آيات‌عظام و مراجع تقليد روز، گلپايگاني‌، شريعتمداري‌، نجفي مرعشي و مرتضي حائري يزدي شوند.

مراجع وقت موافقت خود را با تعطيلي حوزه در روز هيجدهم اعلام مي‌دارند، بدين ترتيب‌، جبهه مشتركي‌در مقابل اقدامات ضد ديني و مذهبي رژيم شاه تشكيل مي‌گردد. طلاب جوان حوزه علميه عموماً از اين‌مساله خبر نداشتند، در روز هيجدهم دي ماه آماده حضور در كلاسهاي درس حوزه بودند كه به ناگاه متوجه‌مقاله روزنامه اطلاعات مي‌شوند. چگونگي نشر اين خبر در ميان طلاب جوان را مهدي شجاعي يكي ازطلاب جوان آن زمان چنين بازگو مي‌كند:

«من اين مقاله را در راه پله مدرسه حقاني كه در آنجا تحصيل مي‌كردم خواندم‌. پس از خواندن آن‌، به يك‌يك دوستانم خبر دادم‌. همين طور هر كس مي‌خواند ديگري را از وجود چنين مقاله‌اي خبر مي‌داد. طولي‌نكشيد كه جمع كثيري از طلاب براي خواندن مقاله اجتماع كردند. هر كس مي‌خواند از اين همه بي حرمتيبه مرجعشان ابراز تاسف مي‌كرد و دچار اندوه و نگراني شديد مي‌شد.

گزارشگر ساواك درباره چگونگي اطلاع يافتن طلاب در مدرسه خان‌، از موضوع مقاله رشيدي مطلق چنين‌گزارش مي‌كند:

«ساعت 9 صبح روز 1356/10/18 در مدرسه خان قم يك بريده روزنامه اطلاعات را كه به قلم احمد رشيدي‌مطلق تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه‌» راجع به خميني مطالبي نوشته بود به ديوار الصاق كرده ‌بودند و طلبه‌ها دور بريده روزنامه جمع شده و چون جمعيت زياد بود همه نمي‌توانستند بخوانند يك نفركه جلو بود شروع كرد با صداي بلند به خواندن تا رسيد به نام روح اللّه خميني‌، طلبه‌ها با صداي بلند صلوات فرستادند و از همانجا شعار و تظاهرات شروع شد.

طلاب مدرسه خان و ديگر مدارس قم و نيز طلاب درس خارج خوان حوزه علميه‌، با تشكيل اجتماعي به ‌تظاهرات مي‌پردازند و به صورت آرام و عاري از هر نوع خشونت به طرف منازل مراجع وقت قم حركت‌مي‌كنند. معيني رييس ساواك قم در گزارش خود مي‌نويسد:

«حدود 25 نفر از طلاب علوم ديني در مدرسه خان اجتماع كرده و با دادن شعار درود بر خميني و مرگ برحكومت استبدادي به طرف ميدان آستانه حركت كرده و در نتيجه پليس به منظور متفرق نمودن آنها اقدام نموده و تظاهرات در ساعت 10:30 خاتمه يافت و جمعيت متفرق گرديد.

برخلاف نظر و گزارش رييس سازمان اطلاعات و امنيت قم‌، گزارشگر و مامور ساواك تعداد افراد موجوددر مقابل مدرسه خان را، حدود پانصد نفر ذكر مي‌كند كه آنان قصد داشتند به صحن مطهر وارد شوند كه‌خادم درب‌ها (درها) را مي‌بندد و طلاب قدري جلوي درب (در) شعار مي‌دهد و در نهايت تصميم‌مي‌گيرند كه به طرف منزل آيت اللّه گلپايگاني بروند. طلاب تظاهر كننده كه حدود پانصد نفر بودند ،ساعت 11 صبح به بيت آيت اللّه گلپايگاني وارد مي شوند، آنگاه وي براي روحانيون حدود 5 دقيقه صحبت‌مي‌كنند:

«ديشب روزنامه را برايم خواندند، خيلي ناراحت شدم‌. مدتي است كه به دين و روحانيت جسارت‌مي‌كنند. دستگاه‌ها مي‌گويند روحانيت با ما بودند در صورتي كه همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند واين را همه مي‌دانند و حالا هم مخالف هستيم و بعداً هم مخالف خواهيم بود و تلگرافاتي كه ما براي آنهاكرديم الان هم رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است‌...

قبل از اينكه شما بيايد من داشتم نامه مي‌نوشتم براي آيت اللّه خوانساري (سيد احمد خوانساري‌) كه‌جلوي اين كارها را بگيريد، چون من شخصاً با دستگاه رابطه ندارم‌... درس‌ها را تعطيل كرديم ولي نبايد كه‌به همين جا اكتفا كنيم‌. ما بايد با آقايان ديگر هم صحبت كنيم تا آنها با ما اقدام كنند.

طلاب پس از شنيدن سخنان آقاي گلپايگاني‌، از منزل وي خارج شده و به طرف منزل آقاي شريعتمداري‌حركت مي‌كنند. در بين راه منزل اين دو مرجع‌، تظاهر كنندگان مواجه با نيروهاي امنيتي مي‌شوند ولي‌حادثه‌اي خشونت بار رخ نمي‌دهد، هر چند حملاتي از سوي ماموران به سوي تظاهر كنندگان گزارش شده‌است‌. ولي طلاب بدون درگيري مهم به منزل آقاي شريعتمداري مي‌روند. طلاب پس از اجتماع درمنزل آقاي شريعتمداري انتظار داشتند كه در منزل آقاي شريعتمداري هم مثل منزل آقاي گلپايگاني با آنان‌برخورد گردد؛ ولي اعضاي دفتر آقاي شريعتمداري سعي در پراكنده كردن طلاب مي‌نمايند و به آنان‌ مي‌گويند، آقا مريض هستند و عذرخواهي كردند و گفتند شما برويد ما خودمان اقدام مي‌كنيم‌ . بولتن ‌محرمانه‌اي كه ساواك براي دفتر ويژه اطلاعات و كميته مشترك ضدخراب كاري مي‌فرستاد، ديدار طلاب‌ديني را با آقاي شريعتمداري چنين آورده است‌:

«حدود 150 نفر به منزل آيت اللّه شريعتمداري رفته كه نامبرده از پذيرفتن آنها خودداري و بنا به تقاضاي‌وي ماموران شهرباني اطراف منزل (وي‌) مستقر، و در نتيجه 60 نفر از آنان خارج و بقيه در حياط منزل باقي‌مي‌مانند. سرانجام مشاراليه با بلندگوي دستي خطاب به مجتمعين اظهار نموده‌: از اينكه به منزل من آمديدمتشكرم و شما فكر مي‌كنيد كه ما ساكت نشسته‌ايم اما در اشتباه هستيد، ما اقدامات خود را مي‌كنيم ولي شمادر منزل من آرام و ساكت هستيد و به محض اينكه از منزل من خارج شديد شعار مي‌دهيد، شلوغ مي‌كنيد،نظم شهر را به هم مي‌ريزيد و نتيجه اقدامات من را بر باد مي‌دهيد.

يكي از شاهدان عيني‌، آمدن نيروهاي امنيتي رژيم به طرف منزل آقاي شريعتمداري را تاييد كرده و مي‌گويد طلاب جوان و با احساس با يكي از نيروهاي ساواكي برخورد فيزيكي نيز داشتند:

«ناگهان ديدم جمعيت‌، در اطراف منزل آقاي شريعتمداري هجوم بردند و دور شخصي را كه مي‌گفتند ساواكي است احاطه كردند، طلبه‌ها بعد از اين برايشان مسلم شد كه ساواكي است او را به شدت به بادمشت و لگد گرفتند و هر كس از راه مي‌رسيد مشت و لگدي حواله او كرده‌، به گونه‌اي كه زير دست و پابچه‌ها افتاده بود ولي او از رو نمي‌رفت و همچنان ايستاده بود.

گردانندگان مراسم تظاهرات روز هيجدهم ديماه‌، پس از پايان سخنراني آقاي شريعتمداري‌، برپايي مراسم‌بعدي را در بعدازظهر همان روز منزل آيت اللّه نجفي مرعشي تعيين مي‌نمايند. طلاب، ساعت 3:30 بعدازظهر در حسينيه ايشان تجمع مي‌كنند و آقاي نجفي ضمن اظهار تاسف و تأثر خود از نوشته توهين‌آميز روزنامه اطلاعات، و ضمن اشاره به سوابق آشنايي خود با امام (ره‌) و رد اتهامات مقاله مي‌گويد: «من درمدت عمرم اين مصيبت هايي كه در اين قرون اخير، عالم روحانيت ديد، و متأثريم‌، در عمر نديده بودم‌.الان در حدود هشتاد سالم هست‌. من خدا گواه هست كه من يك همچون مصايبي كه متوجه به روحانيت‌باشد هيچ ياد ندارم‌... آنچه از دست من برمي‌آيد، چند تا عريضه نوشتم به بعضي آقايان تهران‌، آقاي آيت‌اللّه خوانساري‌، آقاي آيت اللّه نوري و اكيداً خواستم كه مسؤولين اين انتشارات را بخواهيد و عتاب‌كنيد.

طلاب معترض پس از پايان سخنراني آقاي مرعشي به طرف منزل آقا سيد صادق روحاني مي‌روند، وي نيز با محكوم كردن اهانت روزنامه به امام (ره‌) و روحانيت خواستار هوشياري طلاب در اين زمينه مي‌گردد. آنگاه طلاب به طرف منزل آقاي شيخ مرتضي حائري مي‌روند، وي سخنراني كوتاهي براي ‌طلاب مي‌نمايد، آنگاه حاضران جهت پيوستن به مردم و دانش‌آموزان در مسجد اعظم به آنجا مي‌روند. پس ‌از نماز مغرب و عشاء شب نوزدهم دي ماه‌، بر اثر اصرار طلاب و مردم حاضر، آقاي حائري به طور ايستاده ‌و در پاي منبر چند كلمه‌اي در ادامه صحبت هاي خود در منزل خويش مي‌پردازد و مي‌گويد:

«من از اهانت به حضرت آيت اللّه خميني ناراحتم و آن را از هر جهت تقبيح مي‌كنم و من به خاطر اين‌سخن نمي‌گويم كه مي‌ترسم مسجد اعظم را مانند فيضيه كنند. اگر بنا باشد صحبت كنم در جاي ديگرصحبت خواهم كرد.

پس از پايان سخنراني‌، شعار «درود بر خميني‌»، «مرگ بر اين حكومت يزيدي و پهلوي‌» شروع مي‌شود وتظاهر كنندگان مسجد اعظم كه متشكل از طلاب و نيروهاي جوان دانشجو و دانش‌آموز بوده‌اند، باشعارهاي خود از مسجد خارج و با ماموران درگير مي‌شوند. حضور اقشار مختلف مردم در مسجداعظم در شب نوزدهم دي ماه‌، مورد تاييد مامور و گزارشگر ساواك بود و مي‌نويسد:

«به محض اتمام سخنراني آقاي حائري درود بر خميني - مرگ بر اين حكومت يزيدي‌، شروع شد و ازمسجد به طرف خيابان موزه بيرون آمدند. جلو درب (در) مسجد ماموران آماده بودند. طلبه‌ها به محض مشاهده مامورين با دست به طرف آنها اشاره كرده و فرياد مي‌زدند مزدور برو گم شو. در تظاهرات امشب به عنوان اعتراض حدود 100 عدد روزنامه اطلاعات را پاره كردند.

براساس گزارش ماموران امنيتي رژيم‌، طلاب علاوه بر اين كه در روز هيجدهم به منازل مراجع درجه اول ودوم رفتند، به منزل آقاي محمد يزدي نيز مي‌روند. آيت اللّه يزدي طي سخنراني آنان را به واكنش تند عليه‌ رژيم فرا مي‌خواند و با اشاره به ناداني و حماقت نويسنده مقاله مي‌گويد:

«نويسنده اين مقاله چقدر احمق است كه گفته روح الله خميني اهل هند است‌. اگر اهل هند بود، پس چراخودش نوشته روح اللّه خميني‌، خمين مال ايران است يا مال هند.

يكي از نكات بسيار مهمي كه در روز هيجدهم يعني بلافاصله بعد از انتشار روزنامه به چشم مي‌خورد وليصاحبان خاطرات به آن كمتر توجه كرده‌اند و يا اين كه التفاتي به اين مساله نداشته‌اند، تأثير انتشار مقاله‌موهن روزنامه در فروش آن روزنامه در شهرهاي مذهبي به ويژه شهر قم و كاشان است‌. طبق گزارش ‌ماموران ساواك در روز هيجدهم دي ماه‌، اين مساله موجب كاهش فروش روزنامه در برخي شهرها شده‌است‌:

«متعاقب درج مطالبي در روزنامه اطلاعات در مخالفت با خميني‌، نمايندگان فروش اين روزنامه در قم و كاشان به وسيله نامه و تلفن تهديد شده‌اند و تصور مي‌رود كه اين مساله در فروش روزنامه اطلاعات نيز اثرنامطلوبي گذارد.

طلاب حوزه علميه قم از اين كه مراجع ثلاث (گلپايگاني‌، نجفي مرعشي و شريعتمداري‌) و ديگر اعاظم قم نسبت به اهانت روزنامه اطلاعات، اعتراض كردند و يك روز درس خود را تعطيل كردند، خوشحال بودندولي از آنجا كه قرار بود روز 19 دي ماه درس‌ها برقرار شود ناراحت بودند. از سوي ديگر هنوز مردم ازاقشار مختلف به مخالفت با اين مساله برنخاسته بودند، لذا عده اي از بازاري ها مذهبي قم در روز 18 دي ماه به طلاب ملحق مي شوند و بدين منظور حاج علي محوري و ديگران در شب 19 دي ماه نزد آقاي سيدحسين موسوي تبريزي كه از فعالان و گردانندگان مساله بوده، مي رود و با ايشان جهت تعطيلي بازار روز 19 دي ماه به گفتگو مي‌پردازد و نتيجه‌، آن مي‌شود كه آن روز بازار تعطيل گردد و بالاتفاق نزد مدرسان‌ و مراجع روند و آنان نيز دروس خود را تعطيل نمايند.

اين پيشنهاد مورد قبول واقع مي‌شود و صبح فردا (روز 19 دي‌) بازاريان با جمعيت زياد به طرف مسجداعظم سرازير مي‌شوند و حدود هزار نفر اعم از طلبه‌، بازاري و اقشار مختلف مردم به طرف شبستان محل‌ تدريس شريعتمداري مي‌روند. يك نفر در آنجا صحبت مي‌كند و خطاب به آقاي شريعتمداري مي‌گويد:آقا! بازار تعطيل است‌، آن وقت شما داريد درس مي‌گوييد؟! و ايشان بر فراز منبر تدريس‌، عذرخواهي‌ مي‌كند و مي‌گويد: «ما نمي‌دانستيم كه امروز هم برنامه است‌. لذا همين جا به حمايت از اعتراض بازاريان‌،تعطيل مي‌كنيم‌.»

رئيس سازمان اطلاعات و امنيت قم در گزارش خود به مدير كل اداره سوم ساواك مي‌گويد، افراد ناشناسي‌ به آقاي شريعتمداي در جلسه درس اعتراض مي‌كنند كه بايد درس را تعطيل كنند. لذا شريعتمداري هم كه‌اين اقدام را اهانت‌آميز تلقي نمود با ناراحتي درس را تعطيل نمود.

با تعطيل شدن درس آقاي شريعتمداري - كه ساعت 8 صبح برقرار مي‌شد -، آقاي گلپايگاني هم كه درساعت 9 در شبستان ديگر مسجد اعظم درس داشتند، در جلسه درس حاضر نمي‌شوند. آقاي مرعشي هم‌در مسجد بالاسر و ميرزا هاشم آملي در شبستان ديگر مسجد اعظم و شيخ مرتضي حائري در مسجدعشقعلي در درس خويش حاضر نمي‌شوند.

شاگردان اساتيد فوق و نيز ديگر اساتيد و مردم، بازاريان و ساير اقشار مردم قم به هم پيوستند و جمعيتي بالغ بر 5 هزار نفر رأس ساعت 11 صبح به صورت آرام از ميدان آستانه و حرم به طرف خيابان ارم‌حركت مي‌كنند و ابتدا به منزل آيت اللّه ميرزا هاشم آملي مي‌روند. آقاي آملي ضمن تقدير و تشكر از روحيه پاك طلاب و مردم از اينكه دسته‌جات تشكيل داده‌اند و به اهانت روزنامه اطلاعات اعتراض دارند،توصيه مي‌كند وحدت كلمه را حفظ كنيد و همه حوزه و علما در مقابل اين مسأله وحدت نظر دارند و عن‌ قريب جلسه‌اي تشكيل خواهند داد و به اين مسئله رسيدگي خواهند كرد و متذكر مي‌شوند كه اين گونه‌ اهانت‌ها به شخص توهين شونده هيچ ضرر نمي‌رساند چرا كه‌: عظمت آقاي ما به حدي است كه اين گونه‌نوشتجات به او ضرر نمي‌رساند البته جاي تأسف است كه نبايد نوشته بشود... عظمت آن مرد بزرگ طوري‌است كه هيچ كس ]به آن نمي‌تواند لطمه بزند[. ايشان در پايان سخنراني خود مي‌گويد: «بعضي درمجلس عمومي متذكر شد ولي در مجلسي كه علما خواهند گرفت به اين گونه مسايل خواهند پرداخت‌.»

پس از سخنراني‌، سيل عظيم جمعيت به سوي منزل آيت الله علامه طباطبايي مي‌روند. علامه از ابراز احساسات تظاهر كنندگان تشكر و قدرداني مي‌كند و از آنجا كه كسالت داشته است‌، از سخنراني امتناع ‌مي‌كند ولي بر اثر اصرار طلاب‌، فضلا و مردم حاضر در چند سطر از مقام روحاني امام دفاع مي‌كند و سابقه‌خويش با امام را بازگو مي‌كند آنگاه به آقاي يزدي مي‌گويد كه وي براي حضار خشمگين صحبت كند.آقاي يزدي در ميان سخنان خود ضمن تشريح علل و انگيزه‌هاي نگارش مقاله اهانت‌آميز عليه امام خميني‌(ره‌) و روحانيت چنين مي‌گويد:

«هر چند گاه يك بار مي‌بينيم كه جرايد رسمي اطلاعاتي را مي‌نويسد و احساسات و عواطف مردم راتحريك مي‌كنند و دروغ‌ها، خلاف واقع‌ها، مسايلي را كه براي همه روشن است كه غلط و خلاف هست‌، مي‌نويسند. ناراحتي‌هايي به وجود مي‌آورند. هدف از اين كار چيست‌، برايم درست مشخص نيست‌. آيا فكر مي‌كنيد كه جوامع با اين كارها منحرف مي‌شوند؟! فكر مي‌كنند كه با نوشتن اين مطالب مي‌توانند افكارو عقول بيدار شده مردم را كه ديگر حاضر نيستند حرف‌هاي بيهوده را بپذيرند منحرف بكنند؟! نمي‌دانم امادر هر حال آنچه مسلم است در برابر اين مطلبي كه اين بار به اسم كسي كه ظاهراً مسمايي هم ندارد و حتي‌شهامت اين كه يكي از افرادي مشخص هست با اسم بنويسند، به اسم او اطلاعاتي نوشته‌اند، در برابرنوشته‌ها به هيچ وجه نمي‌شود بي تفاوت بود.»

پس از اتمام سخنان آقاي يزدي بين طلاب گفت و گو مي‌شود كه منزل چه كسي را انتخاب كنند، چرا كه بعداز رفتن به منازل مراجع و علماي طراز اول همچون آقايان‌: گلپايگاني‌، شريعتمداري‌، نجفي‌، ميرزا هاشم‌آملي و علامه طباطبايي‌، اكنون نوبت چه كسي است‌. آقاي سيد حسين موسوي تبريزي در اين باره مي‌گويد:

«پس از سخنراني آقاي يزدي‌، مردم سؤال كردند كجا برويم‌؟ من عرض كردم بعد از مراجع‌، نوبت علماي‌ طراز دوم است‌. لذا بد نيست به سمت مدرسه اميرالمؤمنين و خدمت آقاي مكارم برويم‌. رفتن پيش آقاي ‌مكارم‌، از جهت آغشتن ايشان به مسايل سياسي و انقلابي حايز اهميت بود، تا تصويري كه از ايشان دراذهان بود كه وي از رفقاي شريعتمداري است و در شمار مبارزين نيست‌، مخدوش شود و انصافاً هم آقاي ‌مكارم آن روز در جمع تظاهر كنندگان‌، خوب و منطقي صحبت كرد و با آن صحبت كه يك ربع بيشتر زمان ‌نبرد، تبعيد را براي خود خريد.»

حركت به سوي مدرسه اميرالمؤمنين صورت مي‌گيرد، البته آرام و بدون شعار، چرا كه آن روز مردم وطلاب معتقد بودند كه اگر بدون شعار حركت كنيم مؤثرتر است هر چند در شبانگاه عده‌اي از مردم و طلاب ‌به شعار دادن و گاهي اوقات به شكستن شيشه‌هاي بانك مبادرت مي‌ورزيدند.

آقاي مكارم در جمع مردم به ايراد سخن مي‌پردازد و ابتدا به آنان توصيه مي‌كند كه اتحاد و يكپارچگي خودرا حفظ كنيد و سپس به مسأله اهانت روزنامه اطلاعات مي‌پردازد و مي‌گويد: آنچه در يكي از جرايد و ورق‌پاره‌هاي ننگين نوشته شده بود كه به عقيده من به همه روحانيت و مخصوصاً به مرجع بزرگ و عاليقدر حضرت آيت اللّه العظمي خميني توهين شده است‌. آنگاه آقاي مكارم به علل و انگيزه نوشتن اين گونه‌مطالب مي‌پردازد و مي‌گويد:

«نوشته‌هاي اين روزنامه به عقيده من با يك قصد تهيه شده بود. اين طور استفاده مي‌شود كه تصميم دارند تفرقه بيندازند و ايشان (امام خميني‌) را از ساير روحانيت جدا كنند ولكن روحانيون همه يك طرف وخاموش‌، و ايشان هستند كه سخن مي‌گويند. اين تفرقه را مي‌خواستند ايجاد بكنند، آن وقت نتيجه خودش‌را بگيرند... من فكر مي‌كنم در اين ايام عاشورا در جلسات فراواني از معظم له (امام‌) ياد شد. براي اينكه به‌گمان خودشان اين آثار را از ميان برچينند يك چنين مسايل بي‌اساسي را برداشتند در روزنامه‌اي‌نوشتند.»

معيني رييس سازمان اطلاعات و امنيت قم درباره سخنراني آقاي مكارم به ادره كل سوم چنين گزارش مي‌كند:

«بخصوص ناصر مكارم شيرازي در مدرسه اميرالمؤمنين در همين زمينه سخنراني تحريك‌آميزي ايراد كرده‌(است‌).»

مردم پس از سخنراني آقاي مكارم به صورت آرام به طرف منزل آقاي وحيد خراساني يكي از اساتيد خارج‌ مي‌روند. در منزل ايشان ابتدا آقاي هادي مروي به نيابت از وي سخنراني مي‌كند. وي در آغاز سخن به ‌تشريح و تبيين حديث شريف اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا فانهم حجتي عليكم و اناحجة الله عليهم مي‌پردازد و علماي اسلام را به عنوان نگهبان و دژ محكم اسلام مي‌داند و مي‌گويد دشمن سعي و تلاش فراواني دارد كه اين سنگر و دژ را بكوبد و حال آن كه بايد بداند يريدون ليطفؤا نور اللّه‌بافواههم و الله متّم نوره و بايد بدانند كه خدايي كه مكتب را فرستاده مي‌گويد: انا نحن نزلنا الذكر و انا له‌لحافظون ‌. آقاي مروي ادامه سخنان خودش را درباره اهانت روزنامه اطلاعات به امام خميني را چنين ادامه‌داد كه قابل توجه است‌.

«ما متأسفيم كه مي‌بينيم هنگامي كه فقهاي راستين‌، مسؤوليت نگهباني از حريم مكتب را انجام مي‌دهند ووظيفه خويش را در جامعه كه پاسداري از معارف الهي است انجام مي‌دهند قلم‌هاي مسمومي‌، قلم‌هاي‌شكسته‌اي روي ورق پاره‌هايي كشيده مي‌شود تا اين سنگر در جامعه اسلام محكوم بشود و از بين برود ودر نتيجه هر گونه ضربه‌اي كه خواستند، بر پيكر اسلام بزنند، اين يك واقعيت است كه همه بلاد اسلام‌مي‌دانند كه مردي بزرگ‌، فقيهي عالي مقام‌، شخصيتي با تقوا چون حضرت آيت اللّه العظمي خميني‌فروگذاري نكرده و ما واقعاً متأسفيم و متعجب كه چگونه يك قلم‌هاي شكسته‌اي افرادي را چون ايشان‌،بزرگان و شخصيت‌هاي علمي و فقهي به باد انتقاد مي‌گيرد و جز نفرت ملت مسلمان هيچ نتيجه ديگري‌عايدشان نخواهد شد... بدانيد كه ملت اسلام از اين گونه تهمت‌ها به شدت ابراز تنفر و انزجارمي‌كنند.»

پس از پايان سخنان آقاي مروي بر اثر اصرار طلاب آية اللّه وحيد خراساني نيز براي آنان سخنراني مفصلي مي‌نمايد. وي ابتدا به مسأله روز زن‌، به آزادي زن و جايگاه آن در اجتماع از نظر اسلام مي‌پردازد ومي‌گويد:

«رجال دين طرفدار بردگي زن نيستند و زن را آن چنان كه نظام خلقت ساخته، مي‌خواهد و تشريع هم بر طبق‌تكوين است‌.»

آقاي وحيد ضمن تشريح اهداف خلقت انسان و اديان الهي در پايان سخنان خود اشاره‌اي كنايه وار به مقاله اهانت‌آميز مي‌كند و اين مسأله را به خير و صلاح مردم مسلمان مي‌داند و مي‌گويد:

«حوادثي كه پيش مي‌آيد هميشه به نفع است‌، به خير است‌. از حوادث بايد استفاده كرد و نتيجه گرفت‌.مطلب مهم اين است ، والا بقيه مطالب به نظر شخصي مهم نيست‌، براي خاطر اين كه تمام اين مطالب در يك‌شعر خلاصه مي‌شود. كي شود دريا به پوز سگ نجس كي شود خورشيد از پف منتمس

خورشيد به پف كه خاموش نمي‌شود. خلاصه اين‌ها مايه زحمت مردم نادان است و آنچه مهم است‌،همبستگي مردم براي حفظ قواعد دين براي حفظ قوانين اسلام است‌.»

گزارشگر ساواك در همان روز از سخنان آقاي وحيد خراساني چنين گزارش مي‌كند: «در آنجا (منزل آقاي‌وحيد) ابتدا هادي مروي داماد خزعلي صحبت كرد و از مقامات دولت خواست نويسنده مقاله را محاكمه‌كند. بعد وحيد خراساني شروع به صحبت كرده و در ضمن صحبت‌، خميني را تشبيه به نور كرد كه اگركسي پا روي نور بگذارد خاموش نمي‌شود سپس شعري خواند كه مفهومش اين بود كه آب دريا به دهان‌سگ نجس نمي‌شود.»

پس از سخنان آقاي وحيد خراساني مردم و طلاب از منزل وي بيرون مي‌آيند و به طرف بازار حركت‌مي‌كنند و اين در حالي بوده كه مأموران‌، بازار را محاصره كرده بودند. روز 19 دي نيروهاي رژيم در اكثر خيابان‌ها موضع مي‌گيرند. اين كه در اين روز بر حجم نيروهاي رژيم افزوده مي شود، دليل قانع كننده اي ندارد ولي مي توان چنين نتيجه اي را استنباط كرد كه به علت اين كه مردم و بازاريان نيز به طلاب پيوسته بودند و سخنراني هاي 19 دي نيز به نسبت به 18 دي تندتر بود، رژيم احتمال درگيري را مي‌داد.

آقاي شجاعي نظر خود را در زمينه آمادگي نيروهاي انتظامي رژيم و حتي احتمال حمله آنان پس از سخنراني آقاي وحيد خراساني را چنين بازگو مي‌كند:

«به نظر من دستور تير در همين روز صادر شده بود و پليس مصمم بود در همين وقت (منزل آقاي وحيد) تصميم خود را اجرا كند، اما تنها چيزي كه سبب شد به روي مردم آتش نگشايند، كوچك بودن خروجي‌ منزل آقاي وحيد بود. از اين رو جمعيت كه به چهار راه بيمارستان رسيد، پليس با اسلحه‌هاي كشيده ظاهر شد، ولي ديد بهانه كافي ندارد، چون جمعيت باريكي در پياده رو حركت مي‌كرد از اين رو پليس به موازات‌ جمعيت به راه افتاد و ما را تا حرم بدرقه كرد. در مقابل شهرداري و مسجد امام‌، شهر چهره ديگر داشت‌، گروه زيادي از گاردي‌ها با سپرهاي بلند و كوتاه و باتوم‌هاي چوبي و پلاستيكي با كلاه‌هاي مخصوص و ماشين‌هاي آب پاش ايستاده بودند.»

تظاهرات عظيم و گسترده اي طلاب و مردم در روز 18 و 19 دي و تعطيلي بازار در روز 19 دي چنان اثرمثبت و عميقي در مردم قم مي‌گذارد كه حتي مغازه‌هاي خود را مي‌بندند و در بين مردم همه جا بحث وگفتگو درباره مقاله روزنامه اطلاعات مي‌شود. براساس وعده و قراري كه طلاب و مردم در منزل آقاي وحيد خراساني مي گذارند، ساعت 3:30 بعدازظهر در ميدان آستانه‌، مسجد اعظم‌، صحنين و مدرسه خان جمعيت انبوهي اجتماع مي‌كنند كه معيني رييس سازمان اطلاعات و امنيت قم تعداد آنان را ده هزار نفر ذكرمي‌كند. اين جمعيت انبوه به سوي منزل آقاي نوري همداني حركت مي‌كنند، از يك سو به مرور زمان وبه علت كم شدن ترس و وحشت، مردم وارد تظاهرات مي‌شوند، از سوي ديگر كماندوهاي زبده و مأموران ‌نظامي و انتظامي در سه راه موزه‌، چهار راه بيمارستان و خيابان ارم با آمادگي كامل مي‌ايستند. جمعيت انبوه تظاهر كننده به منزل آقاي حسين نوري در خيابان صفاييه‌، كوچه بيگدلي مي‌رسند، اين جمعيت به گونه‌اي بود كه اتاق‌ها، حياط‌، كوچه بيگدلي و خيابان صفاييه مملو از جمعيت بوده است‌.

آقاي سيد حسين موسوي تبريزي درباره كم و كيف جمعيت موجود در منزل آقاي نوري همداني چنين‌مي‌گويد:

«خبر رسيد كه از تهران هم عده‌اي از بازاريان و دانشگاهيان خواهند آمد و من حدس زدم كه با اين حساب برنامه مقابل منزل آقاي نوري از همه جا شلوغ‌تر و باشكوه‌تر خواهد شد، لذا از قبل سيستم صوتي مناسبي را در منزل آقاي نوري و حتي مسير خيابان بيگدلي تعبيه كرديم و بلندگوهاي كوچكي را در بالاي ديوارهابه گونه‌اي كه از خيابان قابل رؤيت نبود، قرار داديم‌. به تدريج از ساعت چهار جمعيت آمدند و اتاق‌هاي منزل پر شد و بعد از آن با آن كه هوا سرد بود، در حياط نشستند و كم كم كوچه بيگدلي از جمعيت انباشته‌شد و حتي امتداد جمعيت به خيابان صفاييه رسيد.»

در منزل آقاي نوري بنا به تقاضاي وي آقا سيد حسين موسوي تبريزي سخنراني مي‌كند و راجع به حكومت‌و امامت و اينكه رييس حكومت چه شرايطي داشته باشد سخن به ميان مي‌آورد. در آن سخنراني ايشان ‌براي اولين بار در قم صفت امام را براي امام خميني به كار مي‌برد، هر چند حدود يك ماه و اندي قبل از آن‌،دكتر حسن روحاني‌، در مراسم چهلم مرحوم آقا مصطفي در تهران واژه امام را براي امام خميني به كار برده‌بود. آقاي موسوي تبريزي در سخنراني خود قسمتي از نامه حضرت سيد الشهدا كه به وسيله حضرت مسلم‌براي مردم كوفه ارسال شده بود مي‌خواند. در آن نامه آمده است كه والامر الي القائم بالقسط و الدائم‌بالحق‌. و اين مسأله را ربط مي‌دهد به توطئه رژيم و مقاله موهن روزنامه و در اين سخنراني از ويژگي‌هاي‌امام نيز مطالبي به شرح ذيل بيان مي‌كند:

«در طول تاريخ شيعه مردان مجاهد و رهبران پاكدامن‌، مردان الهي‌، كه هميشه در راه خدا قيام كرده‌اند. ملت‌پاك شيعه و شما مردم آگاه مسلمان تكيه تمام مردم جهان‌، در راه همچو رهبري قيام كردند و خود را فداي‌راه يك همچو رهبري مي‌دانند و عملاً نشان مي‌دادند و نشان داده‌اند تا به امروز، رهبري ملت ما، رهبري‌جامعه شيعه ما، جامعه مسلمين بيدار ما، جامعه آگاه‌، همه ملت چشم اميدشان به راه رهبر بزرگ‌، مرجع‌عاليقدر، امام ما، حضرت آيت الله العظماي مجاهد خميني است‌. همه با يك علاقه فراواني‌، چشم به اين‌رهبر بزرگ هستند كه هر چه دستور بفرمايد، هر چه امر بكند، هر راهي نشان بدهد اين رهبر، ملت اين رهبرفداي اسلام هستند.»

پس از پايان سخنراني آقاي موسوي تبريزي‌، آقاي نوري همداني براي اجتماع پرشور مردم‌، سخنراني مي‌كند وي در سخنان خود به نقش روحانيت در اجتماعات اشاره مي‌كند و مي‌گويد:

«هر كجا نهضت قابل توجهي به وجود آمده‌، روحانيت راستين اسلام‌، در پيشاپيش آن در حركت بوده‌است‌.»

براي موضوع، چند نمونه از نهضت هاي اخير ايران، مانند نهضت مشروطه، قيام 15 خرداد 42 به رهبري‌امام و... را ذكر مي‌كند و تأكيد زيادي بر روي اين محور مي‌كند كه مردم مسلمان جهان با روحانيت اصيل‌همگام هستند و روحانيت اصيل هم با امام خميني و در پشت سر امام قرار دارند. وي در ادامه سخنان خودمي‌افزايد:

«اين دستگاه طاغوتي كه با اسلام و مسلمين و رهبري امام مبارزه مي‌كند، مبارزه‌اش به جايي نخواهد رسيد»

سپس خطاب به عمال و عوامل رژيم و دست اندركاران مقاله‌، شعر زير را مي‌خواند: چون كه خفاشان بسي بينند خواب اين جهان ماند يتيم از آفتاب مه فشاند نور و سگ عوعو كند هر كسي بر طينت خود مي‌تند شمع حق را پف كني تو اي عجوز هم تو سوزي هم سرت اي گنده پوز اي بريده آن لب و حلق و دهان كه كند تف سوي ماه آسمان

آقاي نوري در قسمت ديگر سخنان خود نسبت به مسأله اهانت مقاله به امام پرداخته و مي‌گويد:

«در اين نوشته سعي شده نسبت به ايشان (امام خميني‌) به قول خودشان اهانت كرده باشد، اما سعي كرده از علماي ديگر با احترام نام برده باشد و ليكن مي‌توان گفت‌... اين نويسنده به عكس‌، به علماي ديگر اهانت‌ كرده‌، از ايشان تجليل شده است‌، يك شعر عربي هست‌، آن شعر عربي اين است‌: و اذا اتتك مذمتي من ناقص‌ فهي شهادة باني كامل‌

يعني اگر ديدي كه يك شخص ناقص‌، يك شخص پس از من مذمت كرد، همان مذمت آن‌، دليل آن است كه‌من كاملم‌. منتها چون او پست است‌، نمي‌تواند مرا با كمال و فضيلت ببيند. اين كه مذمت از ايشان كرده‌،دليل كامل بودن ايشان است و از ايشان ضمناً تجليل و تمجيد گرديده است‌. اما اين كه خواسته علماي ديگررا مخالف ايشان قلمداد كند، اين اهانت به علماي ديگر است‌.

ما براي رفع اين اهانت براي رفع اين تهمت داريم حرف مي‌زنيم‌، مي‌خواهيم بگوييم اين اهانت كه به‌علماي ديگر شده‌، اين تهمت كه به علماي ديگر زده شده كه علماي ديگر با ايشان نيستند، اين دروغ است‌،اين اشتباه است‌، اين تحريف است‌، همه علما، علماي آگاه با ايشان (امام خميني‌) هستند، هدف ايشان راهدف خودشان مي‌دانند.»

سخنراني آقاي نوري به حدي تند و صريح عليه رژيم بود، كه بر اثر اين سخنراني مردم به خشم مي‌آيند وشعارهاي تندي عليه رژيم سر مي‌دهند. و از منزل وي به طرف چهار راه بيمارستان به حركت در مي‌آيند كه‌در نهايت در چهار راه بيمارستان (ميدان شهداء فعلي‌) منجر به درگيري مي‌شود.

اضافه کردن نظر


اوقات شرعی


    
  اذان صبح
  طلوع خورشید
  اذان ظهر
  غروب خورشید
  اذان مغرب
اوقات به افق :    

 aparat.png - 5.56 کیلو بایتکانال رسمی آپارات

aparat.com/banaee_ir

telegram.png - 11.95 کیلو بایتکانال رسمی تلگرام

telegram.me/banaee_ir

instagram.png - 61.01 کیلو بایتصفحه رسمی اینستاگرام

instagram.com/banaee.ir

cloop.png - 91.16 کیلو بایتکانال رسمی کلوب

cloob.com/banaee.ir

استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

DESIGNED BY ICTDREAM