جمعه, 28 ارديبهشت 1403

cloop

telegram

aparat instagram

A+ A A-

مرجع قرآن پژوه

نگاهى كوتاه به خدمات قرآنى مفسر قرآن‏ كريم‏ مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت الله العظمى‏ مكارم شيرازى (دام ظله)

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQsOVqfPwfU9aWXHm_a5QZ3dqpzXDqIQhfbkBvYUqu8lWlsOZIjنگاهى كوتاه به خدمات قرآنى مفسر قرآن‏ كريم‏ مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت الله العظمى‏ مكارم شيرازى (دام ظله)

فهرست مطالب‏

مرجع قرآن پژوه

درآمد

مرجعيت و تفسير

انگيزه تأليف تفسير نمونه

نكته هايى چند

1. احساس مسؤوليت دينى و علمى در قبال جامعه و جوانان.

2. پى‏گيرى تكليف الهى

3. تفسير مطلوب روحانيت شيعه

4. سادگى در بيان تفسير

5. طرح مسايل و مشكلات روز در نوشتارهاى تفسيرى

6. سودمندىِ تفسير براى حوزويان و غير حوزويان.

نگاهى به تفسير موضوعى "پيام قرآن"

تعريف و گستره تفسير موضوعى

امتيازهاى تفسير موضوعى قرآن كريم

پيشينه تفسير موضوعى

روند تفسير موضوعى و دشوارى‏هاى آن

دشوارى‏هاى تفسير موضوعى

1. بسنده نبودنِ گردآورى آيات يك موضوع

2. آسان نبودن گردآورى آيات و نتيجه‏گيرى از آن‏ها

3. فزونى موضوعات قرآنى

تفسير موضوعى و روش‏ها

ويژگى‏هاى تفسير موضوعى پيام قرآن

1. كوتاه بودن مباحث و مطالب تفسيرى

2. نقد و تحليل اقوال مفسران و ديگران

3. بهره‏گيرى از احاديث به منظور روشنگرى فزون‏تر مباحث قرآنى

4. مراجعه به تفاسير شيعه و اهل سنت

1. فخر رازى و تفسير كبير

2. علامه طباطبايى و تفسير الميزان

3. سيد قطب و تفسير فى ضلال القرآن.

5. مراجعه به كتاب‏هاى علمى و عمومى

1. شعر عرب

2. كتاب حواس اسرارآميز حيوانات

3. "كتاب خودشناسى"

4. كتاب "دريا؛ ديار عجايب"

5. كتاب "فيلسوف نماها"

نظام سياسى اسلام در تفسير موضوعىِ "پيام قرآن"

ضرورت حكومت اسلامى

حكومت صالح

انتصابى يا انتخابى بودن حاكم در نظام اسلامى

ديدگاه ميانه درباره مردم و جايگاه آنان در حكومت اسلامى
حمايت مردم در گزينش ولى فقيه

 

درآمد
در سده اخير، در جهان اسلام دعوت بازگشت به قرآن كريم طنين‏افكن گشت؛ دعوتى كه بر اثر استقامت و خودباورى عالمان دين‏پژوه و خواهان عزت و اقتدار اجتماعى و جهانى مسلمانان، به صورت يك نهضت پايدار و فراگير درآمد. پيش از آن تا گذشته‏هاى دور - كه مى‏توان به دوران عرضه تفسير عظيمِ مجمع البيانِ "شيخ طبرسى" - رضوان اللَّه تعالى عليه - اشاره داشت، رويكرد جامعه و حوزه‏ها به قرآن كريم و علوم مرتبط با آن به چشم نمى‏خورد.

در اين مجال نمى‏توان به علل مهجور بودنِ قرآن در جامعه بزرگ مسلمانان و نيز مجامع علمى و حوزوى روزگاران پس از "مجمع البيان" پرداخت، اما به هر حال گفتنى است كه نوعى غفلت از قرآن گريبان‏گير عوام و خواص مسلمان گشته بود كه فرصت طرح ديدگاه‏هاى وحيانى و تدبر و تعقل در آيات قرآنى را ستانده بود. گويى دانستن و فهميدن و شناختن قرآن كريم و آموزه‏هاى زندگى‏سازانه‏اش، فضل است نه علم. يعنى اگر كسى يا عالمى از عالمان اسلام، اوقات خود را صرف تعليم و تدريس و تحقيق و تفسير قرآنى و علوم قرآنى نمود، يك كار فردى و مورد علاقه شخصى را انجام داده است. چنين تصور و تلقى نسبت به حقايق و علوم قرآن، بى‏گمان اين كتاب بزرگ و هدايت‏گر الهى را آرام آرام از دست‏رس مسلمانان و حتى حوزويان دور مى‏سازد و آن را مهجور نگاه مى‏دارد.

در حقيقت تفسير بزرگ و ماندگار "الميزان" را بايد نقطه شروع حركت احياگرانه قرآن كريم و معارف و علوم و حقايق آن در جهان تشيع و حوزه‏هاى علميه آن به شمار آورد. حضرت "علامه سيد محمد حسين طباطبايى"قدس سره به تعبير تنى از بزرگان حوزه علميه نجف اشرف خود را در راه قرآن كريم و تفسير آن قربانى كرد. او كه مى‏توانست در شمار فقيهان عالى قدر و مراجع معظم شيعه درآيد، همه توان و علاقه و همت و عمر پربركت خويش را به تلاش پيرامون آيات قرآن و فهم و تبيين آن اختصاص داد و در حقيقت راه تفسير را در حوزه علميه قم گشود. عزم بلند معظم له كه همراه با صفاى باطن و خلوص نيت و ژرف‏انديشى در كلام پروردگار و احاديث پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله و اهل بيت عصمت و طهارت‏عليهم‏السلام همراه بود، پايه گذار نهضت مستمرى در قرآن‏پژوهىِ حوزويان گشت كه مى‏توان آثار آن را به روشنى سراغ گرفت. امروز افزون بر تفسير ترتيبى و معمول در جهان اسلام - كه پيشينه‏اى دراز در تاريخ تفسير قرآن كريم دارد مى‏توان از تفسيرهاى موضوعى گوناگونى ياد كرد كه اهل فضل و علم درباره محورهاى تعليمى و تربيتىِ قرآن مجيد پديد آورده‏اند و هر كدام ويژگى هايى درخور نظر و تعظيم دارد.

اميد است كه اين نهضت علمى و معنوىِ قرآن پژوهانه همچنان در حوزه‏هاى علميه تشيع استمرار داشته و در برهه‏هاى گوناگون زمان به فراخور نيازهاى فكرى و عقيدتى و اجتماعىِ مسلمانان، كاوش‏هاى جديد پيرامون آيات و ديدگاه‏هاى قرآنىِ مرتبط با مسايل روز انجام پذيرد. زيرا ما بر اين باوريم كه قرآن كريم، كتاب هدايتىِ جاودانه براى تمام عصرها و نسل‏هاست. و از طرفى مى‏دانيم كه جامعه بشرى در هر زمانى به تفسير جديدى نياز دارد كه با نگرش به روز و درك و شناخت مردم از دين و آموزه‏هاى فردى و اجتماعى آن فراهم آيد. بسنده كردن به تفاسير پيشين و عدم تحرك فكرىِ و حاملان قرآن كريم در ارتباط با آن چه در ظرف زمان و ذهن و روابط انسان‏ها با يكديگر است، سبب مهجور شدن قرآن كريم مى‏شود. از اين رو مرحوم علامه طباطبايى‏قدس سره اظهار مى‏داشتند كه در هر صد سال بايد يك تفسير جديد به جهان اسلام ارايه داد. اين ديدگاه تفسيرىِ مطلوب و زاينده، درست همان حقيقتى است كه در ظاهر و باطنِ ژرف و زيباى قرآن تجلى كرده و به مخاطبان و مفسران خود در هر عصرى مجال داده است كه بيانى ديگرى از آيات آن به مردم عرضه كرده و شگفتى‏هاى كلام خداوند را آشكار سازند.

* * *

چندى پيش خبرگزارى قرآنى ايران (ايكنا) ضمن تماس با اينجانب سئوالاتى در خصوص فعاليت‏هاى قرآنى مرجع عاليقدر حضرت آيةالله مكارم شيرازى (دامت بركاته) مطرح نمودند، من به دوست مصاحبه‏گر گفتم: تلاش عظيم و سترگ مفسر بزرگ قرآن و فقيه عاليقدر و استاد فرزانه حوزه علميه قم با چند جمله مصاحبه قابل بيان نيست و بهتر آن است كه در فرصتى مناسب از زحمات 50 ساله اين مرجع قرآن پژوه تجليل به عمل آيد.

آنچه ملاحظه می ‏فرمائيد تلاش بى مقدارى است كه به پاس حق‏ شناسى از خدمات قرآنى اين شخصيت وارسته صورت گرفته است.

مرجعيت و تفسير
چنان كه در حوزه‏هاى علميه جهان تشيع مشاهده شده است، مراجع عظام شيعه به دليل دشوارى‏هايى كه مرجعيت در ارتباط با احكام و فتاوا و مديريت زندگى و تحصيل طالبان علم، و همچنين رسيدگى به قشرهاى مستضعف و محروم و نيز دفاع از اسلام در برابر توطئه‏هاى آشكار و پنهانِ صهيونيسم و استكبار جهانى دارد، كم‏تر مجال پرداختن به كار تفسير داشته‏اند. تفاسير ناتمامِ پاره‏اى از مراجع بزرگوار شيعه در سده اخير، گواه اين واقعيت است و نيز گواه اشتياق آنان به تفسير قرآن كريم.

مرجع عالى قدر، حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى - مدظله‏العالى نيز در پيوند مرجعيت و قرآن و تفسير آن كوشيده‏اند و به رغم گرفتارى‏هاى تدريس و تحقيقِ فقهى و اصولى خود، و همچنين ساير مسؤوليت‏هايى كه يك مرجع دارد، تفسير كامل قرآن كريم را پديد آورند. البته گفتنى است كه ايشان از روش همكارى گروهى - حوزوى سود جسته و طى ساليان دراز تفسير نمونه را فراهم ساخته‏اند كه درباره آن سخن خواهيم گفت.

افزون بر اين مجموعه چند جلدى كه مورد توجه و اقبال مردم قرار گرفته و بارها تجديد چاپ شده است، مى‏بايد از تفسير موضوعى معظم له ياد كرد كه با عنوان "پيام قرآن" در ده جلد نشر يافته است. و همچنين كتاب‏هاى " اخلاق در قرآن" - كه دوره دوم پيام قرآن است - و "مثال‏هاى زيباى قرآن" و "ترجمه قرآن كريم" از جمله كوشش‏هاى ايشان به شمار مى‏آيد كه در كارنامه تفسيرى شان گنجانده شده است. شيوه همكارى فضلا كه پيش‏تر از آن ياد شد، در همه اين آثار مورد استفاده قرار گرفته است، بى‏گمان راز موفقيت ايشان در روند تفسير و تحقيق قرآنى - كه كارهاى تمام را مى‏نماياند - جز اين نيست.

انگيزه تأليف تفسير نمونه
استاد معظم حضرت آية اللَّه مكارم - مدظله‏العالى - در ارتباط با تفسير نمونه و انگيزه تاليف آن چنين گفته‏اند:

" بد نيست انگيزه تأليف تفسير نمونه را عرض كنم. بسيارى از جوانان دانشگاهى و فرهنگى مى‏آمدند و از ما سؤال مى‏كردند كه ما يك تفسيرى به زبان فارسى كه مسايل روزمره در آن منعكس باشد و خالى از پيچيدگى باشد لازم داريم، به ما معرفى كنيد كه كدام تفسير را مطالعه كنيم. من فكر كردم و بعضى از تفسيرهاى فارسى را معرفى مى‏كردم. ولى معتقد بودم مشكل آن‏ها حل نمى‏شود. طبيعى است كه وقتى انسان تقاضايى ببيند و ملاحظه كند كه مشكلى به وسيله آن چه موجود است حل نمى‏شود، مسؤوليت سنگين بر دوش او مى‏افتد كه بايد دامن همت به كمر ببندد و اقدامى كند. اين جا بود كه به فكر نوشتن تفسيرى به زبان فارسى افتادم، تفسيرى كه تمام دقايق تفسيرى در آن باشد، در عين حال روان و ساده هم باشد و مسايل و مشكلات روز نيز در آن مطرح باشد... و آرزوى ما اين بود كه اثرى به وجود آيد، هم براى علما و فضلا مفيد باشد و هم براى توده مردم و مخصوصاً جوانان تحصيل كرده و قشر دانشگاهى. تصديق مى‏كنيد[كه‏] جمع كردن بين اين‏ها كار آسانى نيست، بلكه يك توفيق الهى و ويژه‏اى لازم دارد و بحمداللَّه اين كار انجام شد. لذا غالباً افرادى كه با ما برخورد مى‏كنند، مى‏گويند اين منظور در تفسير [نمونه‏] تأمين شده است." { . حيات پربركت، احمد قدسى/86. }

نكته هايى چند
1. احساس مسؤوليت دينى و علمى در قبال جامعه و جوانان.
شكى نيست كه يك عالم روحانى، به ويژه كسى كه مرجع تقليد بوده و خود را در برابر مردم و احتياج‏هاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى شان و تأمين آن بر پايه احكام و معارف قرآن كريم مسؤول مى‏شناسد، نمى‏تواند به آن چه در ذهن مسلمانان و عينيت حيات‏شان مى‏گذرد، بى‏اعتنايى داشته باشد. آسان بودن دست‏رسىِ جوانان به يك تفسير مطلوب و دقيق و پاسخ گوى پرسش‏هاى مذهبى، تكليفى است كه همواره بر دوش حوزه‏هاى علميه و عالمان آن قرار دارد. اساساً ويژگىِ دعوت الهى و توحيدىِ انبيا جز آسانى در انتقال پيام‏هاى دين نيست كه مى‏بايد زمينه رسالت و تبليغ و تحقيق روحانيت قرار گيرد. بنابراين جاى تشكر و تقدير از معظم‏له است كه همت كرده و گروهى توانمند از فضلاى حوزوى را به منظور قرآن‏پژوهى گرد هم آورده و شالوده تفسير نمونه را پى افكندند كه اكنون مرجع علمى و تفسيرىِ روحانيون و جوانان و ديگر گروه‏هاى اجتماعى مسلمان كشور است.

2. پى‏گيرى تكليف الهى
بسيارند كسانى كه به سادگى و با چند كلمه‏اى از خود رفع تكليف كرده و اعتنايى به مشكل و راه حل واقعى آن در جامعه و به ويژه در ميان نسل نو ندارند. چنين شيوه‏اى خواه ناخواه به زيان روحانيت و مرجعيت خواهد بود. زيرا سهل‏انگارى و گريز از ميدان تكليف آرام آرام به مردم سرايت كرده و آنان افزون بر اين كه در نادانى فرو مى‏مانند، از پى گرفتن مسؤوليت و رغبت دينى و قرآنى‏شان كاسته مى‏شود و حتى برخى از آنان از عرصه فهم آيات الهى فاصله گرفته و جذب جريان‏هاى گمراه كننده‏اى مى‏شوند كه در كمين جوانان است. از اين روست كه معظم‏له تعبير مسؤوليت سنگين در ارتباط با نسل نو را به كار برده و نمى‏توانند به سادگى از كنار مشكلات و نيز دل بستگى‏هاى ايمانىِ جوانان بگذرند و آنان را از دست‏يابى به سرچشمه معارف وحيانى محروم سازند.

3. تفسير مطلوب روحانيت شيعه‏
همان‏گونه كه علم تفسير در روند و پيشينه و در احاديث مرتبط با آيات نشان داده است، نمى‏توان تفسيرى بر آيه‏اى يا سوره‏اى داشت، بى‏آن كه نكات تفسيرى آن ارايه شده باشد. لغت و دانستن معانى گوناگون آن با توجه به جايگاه‏ها و نسبت‏ها و نيز آگاهى از آيات مشابه در جاهاى ديگر قرآن، - كه ابعاد ديگرى از موضوع مورد نظر را روشن مى‏سازد - و همچنين شأن نزول آيه يا آيات بسا از ابهام‏هاى موجود در ذهن مفسر مى‏كاهد، و بى‏گمان ديگر نكات در علم تفسير مى‏بايد لحاظ شود. اقوال يا ديدگاه‏هاى مفسرانِ حال و گذشته را مى‏توان يكى از علايم راهنما و مددكار در تفسير به حساب آورد. شناخت حديث و رجال حديث، ضرورت ديگرى است كه بدون آن مفسر ممكن است گرفتار اسرائيلات شود كه در برخى تفسيرها به چشم مى‏خورد. آن چه از همه مهم‏تر است، همانا دست يافتن به جهت‏گيرى‏هاى بنيادى و توحيدىِ قرآن كريم است كه با تمرين فكرى و تدبر مستمر و انس پيوسته با قرآن به دست مى‏آيد و در واقع راهنماى مطمئنِ مفسران در برداشت‏هاى قرآنى است.

4. سادگى در بيان تفسير
بى ترديد تفسيرهاى آميخته به دشوارى در الفاظ و مباحث - كه ممكن است به كار و پسند خواص بيايد - كم‏تر در ميان مردم جاذبه خواهد داشت. از اين روست كه غالباً كتب تفسيرى به رغم كوشش‏ها و ممارست‏ها و روشنگرى‏هاى تفسيرى، از دست‏رس مردم به دور مانده و فقط فضلا و يا مبلغان مى‏توانند از آن سود جسته و سپس به مردم انتقال دهند. بنابراين اگر تفسيرى به زبان ساده و كوتاه نگاشته شود، براى اقشار گوناگون جامعه، بيش و كم قابل فهم و استفاده خواهد بود و هر كسى از آن به قدر خويش بهره‏هاى وحيانى خواهد داشت.

"تفسير نمونه" بر اين پايه فراهم آمده است كه توانسته به صورت يك كتاب تفسيرى در شهرها و روستاها مطرح شده و خوانندگان زيادى را جذب كند. در اين تفسير كوشيده شده كه معانى نهفته در آيات رخ نمايى كند، بى آن كه خوانده را با بحث‏هاى پيچيده معمولِ تفسيرى درگير و سرگردان سازد. گفتنى است كه "تفسير نور" جناب قرائتى - كه از اعضاى پديد آورنده تفسير نمونه بوده‏اند - در ساده سازىِ تفسير قرآن براى مردم و جوانان به موفقيت‏هاى بيش‏ترى دست يافته است. دو محور " پيام‏ها " و "نكته‏ها" كه در اين تفسير طرح شده، به آسانى خواننده را با مفاهيم يك آيه يا سوره آشنا مى‏سازد و به ذهن او مى‏سپارد، تا درباره آن بينديشد و آن گاه به كار بندد. بدين سان مى‏توان اميدوار بود كه تفسير قرآن به صورت يك علم شريف، آرام آرام در اختيار همگان قرار گرفته و آنان بتوانند به سهولت و سرعت، به فهم كلام پروردگار نزديك شوند.

از ذكر اين نكته نبايد گذشت كه سادگى در بيان حقايق دين، به ويژه در ارتباط با تفسير قرآن كريم با سطحى نگرى در آيات و آموزه‏هاى دينى تفاوت آشكار دارد. ساده گفتن نبايد به معناى سطحى نگريستن باشد. مراد از سادگى در انتقال مفاهيم علمى و اسلامى اين است كه پس از ژرف‏انديشىِ يك مفسر در آيات و روابط و معانى و اقوال و احاديث، بيان تفسيرى او ساده و هموار باشد تا هر خواننده آن را دريابد. خوانندگان يك كتاب تفسيرى اطلاعات كم و زياد دارند. آنان در حد خود بايد فرصت استفاده از علم تفسير را داشته باشند. به عبارت ديگر، كتاب تفسيرى كه براى همگان فراهم مى‏آيد، مى‏بايد به طور خودآموز عمل كند. يعنى خواننده و جوينده مفاهيم قرآنى براى فهميدن كلام يك مفسر ناگزير از رجوع به كتابخانه و مطالعه كتب ديگر نباشد. بگذريم از طالبان علم در حوزه‏هاى علميه كه چنين فراغت و تكليفى دارند، ولى مردم نه وقت مراجعه دارند و نه تكليف آن را. تفسير نمونه سادگى گفتار را در عين غناى علمى حفظ كرده است كه ديگران از آن به عنوان كتاب درسى استفاده كرده و يا برادران اهل سنت از آن به عنوان يك منبع شيعه‏شناسى ياد مى‏كنند. حضرت آية اللَّه مكارم - مدظله‏العالى - در اين باره چنين اظهار كرده‏اند:

" فقط در يك جمله كوتاه عرض مى‏كنم: يكى از برادران نقل كرده است [كه‏] پروفسورى كه استاد دانشگاه كانادا بود و معارف اسلامى را در آن جا تدريس مى‏كرد، مى‏گفت منبع اصلى من در تدريس معارف اسلام در آن دانشگاه همين تفسير نمونه است. و مرحوم حجة الاسلام حاج سيد صفدر حسينى نجفى پاكستانى كه مرد بسيار پركار و مخلصى بود و تمام مجلدات تفسير نمونه را به زبان اردو ترجمه كرده است، براى من نقل مى‏كرد كه يكى از علماى اهل سنت اردو زبان به ايشان گفته بود: من كتاب‏هاى علماى شيعه را مطالعه نكرده بودم. جلد اول تفسير نمونه به زبان اردو به دستم افتاد، مطالعه كردم و به من ثابت شد كه علوم اسلام نزد شيعه‏هاست." { . حيات پر بركت، احمد قدسى/ 87. }

اصرار بر ساده نويسى كه حضرت آية اللَّه مكارم شيرازى - چه در كتاب‏هاى اسلام شناسانه خويش و چه در تفاسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم دارند - به دست مى‏دهد كه معظم له آگاهانه بدين شيوه دست يازيده‏اند، چرا كه هدف، تفهيم حقايق و مسايل اسلامى به همگان بوده است. ايشان در برابر ايرادگيرى برخى كه توجهى به اين امتياز ندارند، چنين نگاشته‏اند:

"بعضى‏ها معتقدند اين سلسله كتاب‏ها[ى بنده‏] يك عيب بزرگ دارند كه مى‏تواند از ارزش آن بكاهد و اگر تعجب نكنيد عيب بزرگش در نظر آن‏ها پرهيز از اصطلاحات مغلق و عبارات قلمبه و سلمبه و دورى از جمله‏بندى‏هاى گنگ و مبهم و رعايت حداكثر روانى عبارات و نزديك ساختن مطالب مشكل به اذهان عموم است كه آن را به گمان كوته نظران از بحث سطح بالا به پايين مى‏آورد.
من به اين عيب يا گناه معترفم و مى‏دانم اگر جلو قلم را رها مى‏ساختم، از اصطلاحات پيچيده و عبارات گنگ كمك بگيرد، بحث‏ها در نظر بعضى علمى‏تر جلوه مى‏كرد. اما آگاهانه اين كار را نكردم و فكر مى‏كنم رسالت يك نويسنده همين است. به جرأت مى‏توان گفت هر يك از بحث‏هاى اين سلسله را مى‏توان چنان پيچيده نوشت كه اكثر خوانندگان عادى نفهمند و فقط بگويند بحث‏ها خيلى علمى است و در سطح بالا كه ما نمى‏فهميم!" { . معاد و جهان پس از مرگ/16. }

5. طرح مسايل و مشكلات روز در نوشتارهاى تفسيرى
يك تفسير روشن و كارآمد و سودمند براى همگان نمى‏تواند از مسايل و رخدادهاى زمان و مكان بيگانه باشد. به بيان ديگر يك مفسر قرآن مى‏بايد با حضور در جامعه و زمانه خويش، و حس كردنِ دردها بيمارى‏هاى گوناگون فكرى و اعتقادى و رفتارى شهروندان، به تعقل و تدبر در قرآن كريم پردازد و آن‏گاه به نگارش تفسير آيات دست يازد؛ نگارشى كه به منزله داروى بيمارى‏هاى جامعه باشد، نه چيزى در حاشيه جامعه و مسايل آن كه به كار پر كردن قفسه‏هاى كتاب مى‏آيد.

مگر قرآن كريم خود را شفا و هدايت مردم نخوانده است؟ تفسير چنين كتابى، بى‏گمان دردشناسى و كوشش‏هاى آسيب شناسانه اجتماعى را مى‏طلبد كه برخى بدان اعتنا ندارند. اگر مسايل اقتصادى و شبهات مذهبى - كه فرقه‏هاى گمراه همانند وهابيت و بهائيت در ميان شيعيان مى‏پراكنند - در تفسير آيات نمود پيدا نكند و پاسخ آن‏ها به دست داده نشود، چگونه مى‏توان مدعى روشنگرى قرآن كريم گشت؟ از اين روست كه گفته شده، مى‏بايد تفسير قرآن كريم در حوزه‏ها به صورت يك روند مستمر درآيد و هر چند وقت يك بار، تفسيرى جديد و راهنما به جامعه عرضه شود.

همان‏گونه كه تقليد از مجتهدى كه در گذشته است، پاسخ گوى مسايل روز نيست، بى‏گمان بسنده كردن به تفاسير ديروز و امروز، و توقف در آراى تفسيرى نمى‏تواند پاسخ گوى مشكلات يك جامعه زنده باشد؛ به ويژه جامعه‏اى كه در نظام جمهورى اسلامى شكل گرفته و گاه و بيگاه در هجوم فكرى و فرهنگىِ دشمنان اسلام به سر مى‏برد. مقام معظم رهبرى، حضرت آية اللَّه العظمى خامنه‏اى - مدظله‏العالى - ضرورت خودآگاهىِ اجتماعى و زمان آگاهى را از ويژگى‏هاى روحانيت و حوزه‏هاى علميه زنده و زاينده بر مى‏شمارند و انتظار دارند كه عالمان و طبعاً مفسران، نگاهى به قرآن كريم و متون دينى خود دوخته و نگاهى به جامعه و جهان امروز داشته باشند. و گرنه دفاع مناسب شكل نمى‏گيرد و ذهنيت مردم، به ويژه جوانان گرفتار آموزه‏هاى ضدقرآنى خواهد گشت. يك مفسر قرآن بايد بداند كه امروز چه ديدگاه هايى به لحاظ جامعه‏شناسى و روان‏شناسى مطرح بوده و ديدگاه‏هاى قرآنىِ مرتبط با آن چگونه بايد به دست داده شود. تفسير زنده و ناظر به حيات و سرنوشت جامعه چنين ويژگى را دارد كه در گذشته‏ها كم‏تر بدان پرداخته مى‏شد، اميد مى‏رود كه اين ويژگى در ايران اسلامى روندى بركت بخش پيدا كند، تا بتوان قرآن كريم را در آوردگاه افكار و مكاتب مطرح ساخت و از غربت و مهجوريت درآورد.

" حوزه بايد در متن حوادث علمىِ عالم باشد. امروز بايد شما بدانيد و در جريان باشيد كه مثلاً در مقوله جامعه‏شناسى در دنيا چه نظرات و چه ايده هايى هست، آن را جذب كنيد. عناصر نامطلوبى هم هست، قبل از آن كه بيايد، دفاع مناسبش را آماده بكنيد و ذهنيت جامعه را واكسينه نماييد. اين طور نباشد كه وقتى آمد و يك عده رفتند و خواندند و طرفدار شدند، ما بگوييم كه بله، فلان كسى در فلان قضيه اين طورى گفته و اين مطلب به اين دليل و اين دليل درست نيست." { . حوزه و روحانيت، 301/1. }

6. سودمندىِ تفسير براى حوزويان و غير حوزويان.
تفسير تأثيرگذار و ماندگار ناگزير بايد در دو جهت فعاليت و سودمندى خود را نشان دهد. از منظر حضرت آيت الله مكارم شيرازى - مد ظله العالى - تفسر قرآنى كه امروز فراهم مى‏آيد، از يك سو بايد بر دانش حوزويان بيفزايد و از ديگر سو بايد دانش دينى و قرآنى مردم، و به ويژه جوانان را بالا ببرد. يعنى چنين تفسيرى به لحاظ علمى و اجتماعى در سطحى باشد كه هر عالم و فاضل حوزوى بتواند در آن، به تلقى‏هاى جديد از آيات دست يابد و همچنين نسل نو، و گروه‏هاى اجتماعى ديگر پاسخ‏هاى ايدئولوژيكى‏شان را در لابه لاى برداشت‏هاى تفسيرى به دست آورند. چنين تفسيرى كار عظيمى مى‏طلبد و رنج بسيارى به همراه دارد، اما مى‏توان بارها نظاره‏گر چاپ آن در جامعه بود و اقبال حوزه و مردم را بدان نگريست و شاهد ترجمه آن به چندين زبان زنده و اقبال مراكز علمى و آكادميك بدان بود.

نگاهى به تفسير موضوعى "پيام قرآن"

پس از انقلاب اسلامى ايران، تفسير موضوعى قرآن كريم در كنار تفسير ترتيبى آن در حوزه علميه قم مطرح گشت و نامورانى چند بدين مهم پرداختند كه مى‏بايد در جاى خود از آنان تجليل به عمل آورد و افزون بر آن، سير و تأملى بايسته در كار تفسيرى‏شان داشت و به بهره هايى دست يافت كه روشنگر راه تفسير موضوعىِ قرآن كريم گردد. اينك كوشش مى‏شود كه آشنايى خواننده با ديدگاه تفسيرىِ استاد معظم مرجع عالى قدر حضرت آية اللَّه‏العظمى مكارم شيرازى فراهم آيد. ايشان گونه‏هاى تفسير قرآن را يادآور گشته‏اند كه برخى براى حوزه و جامعه مأنوس اند و برخى هنوز در حال شكل‏گيرى‏اند كه مى‏بايد راه‏شان هموار گردد. زيرا با استفاده درست از گونه‏هاى تفسيرى است كه مى‏توان مخاطبان از هر دسته و انديشه داست و همگان را بر سر سفره نور قرآنى نشاند. اكتفا كردن به گونه‏اى، مثلاً تفسير تربيتى قرآن نمى‏تواند تكليف دينى و علمى مفسران شمرده شود، بى‏گمان آنان بايد در عرصه‏هاى ديگر همانند تفسير موضوعى فعال باشند و محورهاى بايسته‏اى كه جامعه و زمانه بدان نياز دارد، در تفسير شان طرح كنند. معظم له در اين باره گفته‏اند:

" هنگامى كه سخن از تفسير قرآن به ميان مى‏آيد، فوراً نظرها به همان تفسير معمولى (تفسير ترتيبى) جلب مى‏شود كه آيات قرآن را به ترتيب مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهد و محتوا و حقيقت آن‏ها را روشن مى‏سازد، همان كارى كه از صدر اسلام تا كنون در تفسير قرآن معمول بوده است و دانشمندان و علماى بزرگ اسلام صدها يا هزاران كتاب به نام تفسير قرآن مجيد در زمينه آن تأليف كرده‏اند. البته نوع ديگرى از تفسير نيز كم و بيش رايج بوده كه ناظر به تفسير مفردات قرآن است، يعنى واژه‏هاى قرآنى را جداگانه به صورت معجم و به ترتيب الفبا مورد بحث قرار مى‏دهد كه نمونه روشن آن كتاب مفردات راغب و... است. در حالى كه براى قرآن انواع ديگرى از تفسير نيز وجود دارد كه از جمله تفسير موضوعى است كه آيات قرآن را بر اساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروع اسلام و مسايل اجتماعى و اقتصادى و سياسى و اخلاقى مورد مطالعه و بررسى قرار مى‏دهد. نوعى ديگر از تفسير كه ما نامش را تفسير ارتباطى يا زنجيره‏اى نهاده‏ايم، آن است كه موضوعات مختلف قرآن را در ارتباط با يكديگر ببينيم. مثلاً بعد از آن كه موضوع ايمان و موضوع تقوا و موضوع عمل صالح را به طور جداگانه در تفسير موضوعى مورد بررسى قرار گرفت، اين سه مطلب را در ارتباط با يكديگر، توجه به آيات قرآن و اشاراتى كه در آن است تفسير مى‏كند و ارتباط اين سه را با يكديگر روشن مى‏سازد و مسلماً در اين صورت حقايق تازه‏اى از چگونگى رابطه اين موضوعات با يكديگر براى ما كشف مى‏شود كه بسيار ارزنده و راهگشا است... نوع ديگر از تفسير، تفسير كلى يا جهان بينى قرآن است. در اين جا مفسر تمام محتواى قرآن را در رابطه با عالم هستى در نظر مى‏گيرد و به تعبير زنده‏تر، كتاب تكوين و تدوين را به يكديگر پيوند مى‏دهد و هر دو را در كنار هم مى‏بيند و هر دو را در ارتباط با هم تفسير مى‏كند. { . پيام قرآن،19-18/1. }

معظم‏له در عرصه تفسير قرآن كريم گونه‏هاى پنج گانه‏اى را نام برده‏اند كه هر كدام نقش تعيين كننده‏اى در هدايت گرى دينىِ مسلمانان داشته و آنان را از منظرهاى گوناگون به سرچشمه وحى نزديك مى‏سازد. درست است كه از هر راه، از اين راه‏هاى پنج گانه وارد عرصه فهم و شناخت آيات قرآن شويم، بهره مناسب و ممكن خود را به دست خواهيم آورد، اما بايد دانست كه هر راه، گونه‏اى از شناخت كتاب پروردگار را فراهم مى‏آورد و به عبارتى ديگر مى‏توان گفت كه هر كدام از اين گونه‏ها، ويژگىِ هدايتى خود را به همراه دارد. ترديد نبايد داشت كه نگاه جامع نسبت به قرآن و ديدگاه‏هاى آن، در هر يك از گونه‏هاى پنج گانه ياد شده از سوى مفسران، مى‏بايد به صورت يك امر محسوس درآيد. يعنى وجه مشترك راه‏هاى تفسيرىِ قرآن كريم در هر زمان و مكانى، جامعيت آن است كه مى‏بايد در تفسير آشكار گردد. اين ويژگىِ حتمى و بارز جامعيت است كه تفسير قرآن را از تفسير به رأى و آميختن غيرقرآن با قرآن، و سطحى نگرى و گسستگى مفاهيم و اصول، و تنگ نظرى و جمود و تحجر انديشى جدا و متمايز مى‏سازد.

تفسير موضوعى به دليل محورى شدنِ موضوعات قرآنى در ارتباط با زندگى و جامعه انسانى، كاربرد روشن و خاص خواهد داشت. در اين گونه تفسيرى، خواننده نه با پاره‏اى از آيات درباره يك موضوع، بلكه با تمام آيات مرتبط با آن از نزديك آشنا مى‏گردد و بدين سان مى‏تواند ديدگاه شفاف و گويا و كارآمد نسبت به يك محور اعتقادى يا اخلاقى به دست آورد و بر مبناى آن وارد ميدان عمل شود. اينك محورهاى موضوعى در تفسير موضوعى "پيام قرآن" - كه معظم‏له بدان پرداخته‏اند - ياد مى‏شود:

1. معرفت و شناخت در قرآن مجيد.

2. خداجويى و خداشناسى در قرآن مجيد.

3. طرق معرفت اللَّه در قرآن مجيد.

4. صفات جمال و جلال در قرآن مجيد.

5. معاد در قرآن مجيد (دو جلد).

6. نبوت خاصه در قرآن مجيد(دو جلد).

7. امامت و ولايت در قرآن مجيد.
8. حكومت اسلامى در قرآن مجيد.

تعريف و گستره تفسير موضوعى
پيش از اين كه ويژگى‏هاى تفسير پيام قرآن را يادآور شويم، مى‏بايد به تعريف تفسير موضوعى از منظر حضرت آية اللَّه مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - پرداخت.

"چرا قرآن به سبك موضوعى جمع آورى نشده و شبيه كتاب‏هاى معمولى نيست، بلكه با تمام آن‏ها تفاوت دارد؟ پاسخ اين است كه براى تهيه كتاب‏هاى معمولى مولف يا مؤلفان موضوعات مختلفى را كه در يك قدر جامع شريكند، در نظر مى‏گيرند، مثلاً بيمارى‏هاى مختلف كه همه آن‏ها به مسأله سلامت انسان ارتباط دارد، در علم طب در نظر گرفته مى‏شود. سپس مسايل مربوط به اين موضوعات را به فصول و ابواب مختلف تقسيم مى‏كنند: بيمارى‏هاى قلبى، بيمارى‏هاى عصبى، بيماريهاى گوارشى، بيمارى‏هاى تنفسى، بيمارى‏هاى پوستى و بيمارى‏هاى ديگر. بعد از آن هر فصل و هر باب را با توجه به مقدمات و نتايج آن مورد بررسى قرار مى‏دهند و به اين ترتيب كتابى به نام كتاب طب تدوين مى‏شود. ولى قرآن هرگز چنين نيست، كتابى است كه در طول 23 سال با توجه به نيازها و شرايط مختلف اجتماعى و حوادث گوناگون و مراحل مختلف تربيتى نازل شده است و همگام با حيات جامعه اسلامى پيش رفته و در عين حال بسته به زمان و مكان خاصى نيست ... منظور از تفسير موضوعى روشن مى‏شود و آن اين است كه آيات مختلفى كه درباره يك موضوع در سراسر قرآن مجيد، در حوادث و فرصت‏هاى مختلف آمده است، جمع‏آورى و جمع‏بندى گردد و از مجموع آن نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن شود. { . پيام قرآن، ج 21-20/1. }

چنان كه دوران نزول قرآن كريم نشان مى‏دهد، آيات وحى در بستر حركت توحيدى و فراگير پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله فرود آمده است كه پاره‏اى از آن را مى‏توان دوره فردسازىِ قرآن خواند (نزول در مكه يا آيات مكى)، و پاره‏اى ديگر را مى‏توان دوره جامعه سازىِ قرآن به حساب آورد (نزول در مدينة النبى يا آيات مدنى). در حقيقت قرآن كريم در عمل و برخورد با رخدادها يا به عبارتى در ارتباط با ضرورت‏هاى حيات طيبه الهى در مكه و مدينه نازل گشته و از اين رو شكل تدريجى داشته و در نهايت به صورت كتاب تدوين شده است. چنين كتابى نمى‏تواند همانندى با كتاب‏هاى علمى داشته و محور يا محورهاى از پيش تنظيم شده به همراه داشته باشد. اما قرآن اين ويژگى را دارد كه مفسر در هر زمانى مى‏تواند آيات آن را درباره موضوعى يا محورى - چه اعتقادى و اخلاقى و چه حقوقى و اجتماعى - گرد هم آورده و به شكلى راهنما سامان دهد و چارچوبِ تكليف فرد و جامعه مسلمان عصر خويش را روشن سازد. اين ويژگى بى‏گمان هدايت‏گرىِ قرآن كريم و هدايت پذيرىِ امت اسلام و بلكه انسان‏ها را ممكن مى‏سازد و قرآن را كتاب جاودانه زندگى انسان مى‏نماياند.

معظم‏له از نزول قرآن همگام با حيات جامعه اسلامى ياد كردند كه نمودار نگرش جامع قرآن كريم بوده و خط تفسير موضوعى يا هر گونه ديگر تفسيرى را در بستر عمل و حركت جمعى مسلمانان هويدا مى‏سازد، نه در كنج و گوشه صوفيانه و گسسته از جامعه و مديريت و سياست و اقتصاد آن. از اين روست كه ايشان جلد دهم تفسير موضوعى خود را به محور حكومت اسلامى اختصاص داده و خطوط قرآنى آن را ترسيم كرده‏اند.

بدين سان "پيام قرآن" به دست مى‏دهد كه تفسير موضوعى مى‏بايد مرتبط با حيات جامعه باشد و ناظر به ضرورت‏هاى گوناگون آن در هر زمان و مكانى. امروز كه نظام ولايىِ جمهورى اسلامى بر كشور ما سايه ميمون خويش را افكنده است، بى گمان تفسير موضوعى قرآن مى‏بايد از سوى مفسرانى انجام پذيرد كه حس مسؤوليت و شناخت واقعيت‏هاى جامعه ايران اسلامى را داشته و در انديشه سامان‏بخشى آن مى‏باشند. در حقيقت تفسير موضوعىِ امروز قرآن كريم همانندى با دوران نزول آيات مدنى پيدا مى‏كند كه پيام در بستر حركت و تعهد دينى مردم است. بنابراين دو مسأله تبيينِ تكليف و انجامِ تكليف بايسته در نظام سياسى اسلام مى‏بايد طرح شود. يعنى آيات قرآنى در موضوع جامعه اسلامى يا حكومت اسلامى، مى‏بايد به گونه‏اى بيان و تفسير شوند كه بتوان هم تكليف مسؤولان و مديران و عالمان و شهروندان مسلمان را به روشنى به دست آورد، و هم چگونگى انجام آن تكليف‏ها را. با توجه به آيات و نيز سيره نبوى‏صلى الله وعليه وآله كه مرتبط با اين محور است، مى‏توان حتى تصوير شفافى از اقدام‏ها در هر برهه و عرصه عملى و مديريتى به دست داد.

حضرت آية اللَّه مكارم - مدظله‏العالى - در تفسير موضوعى قرآن كريم، همان شيوه درستِ حضرت علامه طباطبايى‏قدس سره را دارند كه تفسير پذيرى آيات به كمك هم است. بدين گونه آياتِ طبقه بندى شده در يك موضوع، در عين حال كه روشنگر ميدانى از ايمان و عمل صالح شناخته مى‏شوند، روشنگر آيات مرتبط ديگر نيز بوده و مفسر را از راهى استوار و مطمئن به سرچشمه رهنمون خواهد گشت. گفتنى است كه رعايت اصل "القرآن يفسر بعضه بعضا" در تفسير موضوعى قرآن آسان‏تر و ممكن‏تر است، چراكه مفسر همه آيات مربوط به يك محور را گرد آورده و پيش نظر دارد. مثلاً اگر آيه‏اى متشابه است، آيه‏اى ديگر محكم است. و يا اگر آيه‏اى ناسخ است، آيه‏اى منسوخ است. به هر حال مفسر موضوعى با فراخى عرصه نظر و تدبر در آيات روبه‏روست و كم‏تر دچار خطا و بى نصيبى از جامعيت منظر وحيانى خواهد شد.

"مثلاً آيات مربوط به دلايل خداشناسى از قبيل فطرت، برهان، نظم، برهان وجوب و امكان و ساير براهين در كنار هم چيده شود و از آن جا كه " القرآن يفسر بعضه بعضا" (آيات قرآن يكديگر را تفسير مى‏كنند) ابعاد اين موضوع روشن مى‏گردد. همچنين آيات مربوط به بهشت يا دوزخ، صراط، نامه اعمال و آيات مربوط به مسايل اخلاقى، تقوا، حسن خلق و شجاعت و... آيات مربوط به احكام: نماز، روزه، زكات، خمس و زكات، آيات مربوط به عدالت اجتماعى و جهاد با دشمن و جهاد با نفس و... مسلماً هرگاه اين آيات كه در قرآن مجيد به مناسبت‏هاى گوناگون نازل شده است، هر گروه، جداگانه جمع‏آورى و در كنار هم چيده شود و تفسير گردد، حقايق تازه‏اى از آن كشف خواهد شد و از اين جا ضرورت تفسير موضوعى روشن مى‏شود.{ . پيام قرآن، ج 21/1. }

امتيازهاى تفسير موضوعى قرآن كريم
استاد معظم تفسير موضوعى را به دليل پاره‏اى امتيازهايى كه به همراه دارد، نسبت به تفسيرهاى ديگر، به ويژه تفسير مفردات يا تفسير ترتيبى قرآن كريم، در موقعيتى ممتاز مى‏نماياند. امتياز نخست را مى‏توان امكانِ تفسيرپذيرى سهل و آسانِ آيات در كنار هم دانست كه از آسيب‏هاى احتمالى تفسير پيش‏گيرى مى‏كند.

امتياز ديگر تفسير موضوعى را مى‏توان كشف حقايق جديدِ وحيانى در بستر ارتباط آيات مرتبط با يك محور به حساب آورد.

امتياز سوم آن، ابهام زدايى از مقولاتى است كه به نظر ظاهر بنيان، متضاد و متناقض در قرآن كريم آمده، حال آن كه در نگاه كلى و فراگير قرآن چنين چيزى واقعيت ندارد. مسأله شفاعت را مى‏توان از اين دسته به شمار آورد كه برخى را به رد و انكار شفاعت كشانده است، در حالى كه شفاعت از اصول اعتقادى و تربيتى قرآن كريم مى‏باشد و خرد سالم بر لزوم آن گواهى مى‏دهد. آنان آياتى را دستاويز خود مى‏سازند كه نفى كننده اصل شفاعت است و هيچ تأملى ندارند كه مقصود وحى و خداوند از اين آيات چيست. آنان در واقع با رويگردانى از ديگر آياتِ شفاعت كه از امكان و شروط آن سخن مى‏گويند، در تفسير خود به گمراهى افتاده و از نور هدايت فراگير قرآنى بى نصيب مى‏مانند.

امتياز چهارمِ تفسير موضوعى را، بايد در راهگشايى نظرى و عملىِ مسلمانان دانست. نگاه يك مفسر به مجموع آيات جهاد و دفاع يا هر مسأله ديگر اجتماعى و سياسى جامعه مسلمانان، راهكارها و راهبردهاى لازم را به همراه دارد و آنان را در جهت عزت و اقتدارى كه ويژه مومنان است، نگاه داشته و سرآمد ملل ديگر مى‏سازد.

امتياز پنجم، توليد مفاهيم جديد از بطن آيات پراكنده‏اى است كه در تفسير موضوعى قرآن كريم به هم پيوسته گشته‏اند و ظرفيت زايندگى معرفتىِ متناسب با حيات طيبه را يافته‏اند.

" در بسيارى از آيات قرآن تنها يك بعد از ابعاد يك موضوع آمده است، مثلاً در مورد مسأله شفاعت در بعضى از آيات اصل امكان شفاعت آمده است... در اين جا مى‏بينيم هاله‏اى از ابهام مسايل مربوط به شفاعت را در بر گرفته، از حقيقت شفاعت گرفته تا شرايط و خصوصيات ديگر، ولى هنگامى كه آيات شفاعت را از قرآن برداريم و در كنار هم بچينيم و آن‏ها را در پرتو هم تفسير كنيم، اين ابهام برطرف شده و مشكل به خوبى حل مى‏گردد. همچنين آيات مربوط به ابعاد جهاد يا فلسفه احكام اسلام يا آيات مربوط به برزخ يا مسأله علم خدا و همچنين موضوع علم غيب و اين كه آيا براى غير خدا آگاهى بر غيب ممكن است يا نه؟ اگر آيات هر يك، يك جا مورد توجه قرار گيرد ممكن است حق مطلب ادا شود و ابهامات موجود همه از تفسير موضوعى حل شود. اصولاً آيات مربوط به محكم و متشابه كه دستور مى‏دهد آيات متشابه قرآن را در پرتو محكمات تفسير كنيد، خود نوعى تفسير موضوعى است. به هر حال با تفسير آيات مربوط به يك موضوع در پرتو هم، جرقه‏هاى تازه‏اى از ميان آن‏ها جستن مى‏كنند، جرقه‏هايى كه در ميان آن‏ها معارف قرآنى است و راهگشاى بسيارى از مشكلات عقيدتى و احكام اسلامى مى‏باشد. آيات قرآن را مى‏توان به كلمات جداگانه‏اى تشبيه كرد كه هر كدام براى خود مفهومى دارد اما وقتى آن‏ها را در كنار هم بچينيد مفاهيم تازه‏اى مى‏بخشد، يا آن‏ها را به مواد حيات بخشى مانند اكسيژن و ئيدروژن تشبيه كرد كه وقتى با هم تركيب شوند، آب كه ماده حيات بخش ديگرى است به دست مى‏آيد. { . پيام قرآن، ج 22/1. }

پيشينه تفسير موضوعى‏
معظم‏له ضمن اشاره به كوشش‏هاى مفسران قرآن در زمينه تفسير موضوعى و قدرشناسى از آنان، آثارى را نام مى‏برند كه هر كدام گواه پيشينه تفسير موضوعى قرآن كريم در حوزه‏هاى علميه مى‏باشند. ايشان "علامه مجلسى"قدس سره را يكى از اين كوشندگان مى‏دانند كه در كتاب عظيمِ "بحارالانوار"، طى تنظيم فصولى، اقوالى از مفسران را مى‏آورد و به گونه‏اى كار موضوعى در تفسير انجام مى‏دهد. موضوعاتى مانند قلب و سمع و بصر از ديدگاه قرآن و حديث يا خواب يا ماجراهاى اهل كتاب و مشركان پس از هجرت پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله از مواردى است كه علامه جليل القدر در بحارالانوار گنجانده و پيرامون آن به بحث پرداخته است. "آيات الاحكام" عنوان كتاب هايى است كه فقه را در قرآن كريم سراغ مى‏گيرد. اين گونه آثار نيز نمودار تفسير موضوعى و پيشينه آن در حوزه‏هاست.

"شيخ آقا بزرگ تهرانى" در كتاب گران سنگ خويش؛ "الذريعه"، بيش از سى اثر در زمينه آيات الاحكام ياد مى‏كند كه آيات الاحكام محقق اردبيلى به نام "زبده البيان" از آن شمار است. افزون بر اين همه مى‏توان از آثارى مانند " اعجاز قرآن از نظر علوم امروز"، " جامعه و تاريخ يا حقوق در قرآن مجيد"، و آثار مربوط به داستان‏هاى قرآنى با نام " قصص القرآن"، و نيز "مفاهيم القرآن" ياد كرد كه حاصل فعاليت قرآن پژوهى در عرصه تفسير موضوعى قرآن كريم است. با اين همه حضرت آية اللَّه العظمى مكارم - مدظله‏العالى - بر اين باورند كه هنوز تفسير موضوعى در حوزه‏هاى علميه به حد و مرز بايسته‏اى كه انتظارش مى‏رود، دست نيافته است.

يعنى شايسته است كه بزرگان روحانيت افزون بر تلاش‏هاى فقاهتى خود به كار قرآنى روى آورند و روند تفسير قرآن، به ويژه تفسير موضوعى آن را به سمت تكامل رانده و ديدگاه‏هاى شفاف‏تر و كارآمدترى از وحى را در دست‏رس جامعه و جهان اسلام قرار دهند. بى‏گمان از اين رهگذر نيكوتر و سريع‏تر مى‏توان به نشر سالم معارف اهل بيت‏عليهم‏السلام دست يازيد و سيماى زلال ولايت و تشيع را به مسلمانان نماياند و پيشرفت شبهات مرتبط با مسايل عقيدتى شيعه و فتنه انگيزى‏هاى وهابيون و ديگر فرقه‏هاى گمراه و وابسته به استكبار جهانى را ناممكن ساخت. تجربه‏هاى تفسيرى شيعه تاكنون به دست داده است كه نشر ديدگاه‏هاى قرآنى شيعه، به ميزان زيادى از تلاش بدانديشان و تفرقه انگيزان كاسته و برادران انصاف‏گراى اهل سنت را از نزديك با عقايد شيعيان آشنا ساخته و ذهنيت سالم و اخوت گرايانه را جايگزين ذهنيت اختلاف گرايانه كرده است. حضرت آية اللَّه مكارم - مدظله‏العالى - با تأكيد بر استمرار تفسير موضوعى قرآن كريم و بهره‏گيرى مفسران كنونى از تجارب تفسيرىِ عالمان پيشين در عرصه تفسير لغات و آيات احكام و نيز تفسير ترتيبى، ضرورت عدم گرايش به كارهاى تكرارى در تفسير موضوعى را يادآور مى‏شوند كه نمودار ضرورت نوآورى‏هاى مكتبى و قرآنى است.

"ولى با تمام اين تلاش‏ها و كوشش‏هاى شايان تقدير بايد اعتراف كرد كه هنوز مسأله تفسير قرآن به شكل موضوعى دوران طفوليت خود را مى‏گذراند و سال‏ها طول خواهد كشيد تا همچون تفسير ترتيبى مقام شايسته خود را پيدا كند و اين ممكن نيست مگر با تلاش‏هاى پى‏گير دانشمندان و مفسران كه با استفاده از تجارب گذشتگان اين موضوع را پيش برند و به كمال مطلوب برسانند. آن چه را در كتاب حاضر [پيام قرآن‏] نيز ملاحظه مى‏كنيد حلقه‏اى از اين زنجير است كه اميد است با ضميمه شدن به حلقه‏هاى ديگر، سلسله قابل ملاحظه‏اى را تشكيل دهد. مهم اين است كه صاحب نظران از كارهاى تكرارى در اين زمينه بپرهيزند و هر كدام به ابداع و ابتكار تازه‏اى دست زنند تا در پرتو اين ابداعات و اين ابتكارات اين راه طولانى طى شود. { . پيام قرآن، ج 29/1. }

روند تفسير موضوعى و دشوارى‏هاى آن
استاد معظم ما در پاسخ اين پرسش كه چرا تفسير موضوعى رشد كافى نداشته است؟ اظهار مى‏دارند كه:

مشكلات فراوانى كه بر سر راه تفسير موضوعى بوده، همواره مانع از نمو آن گشته است، به خصوص اين كه تفسير موضوعى نياز به معجم‏هاى دقيق و جامعى دارد كه بتوان هر آيه را به آسانى از آن استخراج كرد. در زمان‏هاى گذشته وجود نداشته و امروز بحمدللَّه در دست‏رس ما است. { . پيام قرآن، ج 32-31/1. }

دشوارى‏هاى كار تفسير موضوعى، نيز از مسايلى است كه مفسران را در اين عرصه درگير خود ساخته و تلاش‏هاى فزون‏ترى را مى‏طلبد كه در عرصه تفسير ترتيبى شايد به اين اندازه نياز نباشد. زيرا مفسر موضوعى نمى‏تواند يك محور قرآنى را برگزيند و به سهولت با گردآورى آياتى به ديدگاه قرآنى مورد نظر دست يابد. معظم له پاره‏اى از دشوارى‏هاى ياد شده را كه از نزديك با آن‏ها رو به رو بوده‏اند، يادآور مى‏شوند كه راهنماى تفسيرى ديگران خواهد بود. اينك نمايه‏اى از آن همه به دست داده مى‏شد كه درخور بررسى و تأمل بوده و منزلت مفسران موضوعى را مى‏نماياند.

دشوارى‏هاى تفسير موضوعى

1. بسنده نبودنِ گردآورى آيات يك موضوع‏
برخى كه هنوز تجربه تفسير موضوعى ندارند، مى‏پندارند كه با گشودن "المعجم" و نشاندن آيات مسأله تقوا در كنار هم مى‏توان به تفسير موضوع تقوا پرداخت، حال آن كه برخى آيات مرتبط با تقوا بوده و در عين حال واژه تقوا و ديگر واژگان مربوط بدان، در آن آيات ذكر نشده است.

2. آسان نبودن گردآورى آيات و نتيجه‏گيرى از آن‏ها.
بدون تجربه‏ها و مطالعه‏هاى فراوان قرآنى و تفسيرى نمى‏توان آيات مرتبط با موضوعى را كنار هم آورد و نتيجه‏هاى لازم را كسب كرد. بسا ابعادى از يك موضوع، از چشم يك مفسر پنهان مانده و تفسير موضوعى‏اش را به نارسايى كشاند.

3. فزونى موضوعات قرآنى‏
آيا مى‏توان موضوعات تفسير موضوعى را به آسانى نام برده و محدوده‏اى براى آن به دست آورد؟ دست اندركاران تفسير و تدبر در قرآن كريم مى‏دانند كه هر موضوع قرآنى، زير مجموعه هايى دارد كه بدون آن نمى‏توان به نگرش همه جانبه و راهنما دست يازيد.

اين همه به اين دليل گفته شد كه نبايد تفسير موضوعى را آسان‏تر يا آسان ياب‏تر از تفسير ترتيبى دانست. گرچه هر گونه تفسيرىِ قرآن كريم دشوارى‏هاى خود را بر سر راه مفسر مى‏گذارد و او را به عزم مؤمنانه و مخلصانه فرا مى‏خواند، با اين همه بايد گفت كه تفسير موضوعى به دليل تفكيك آيات و شناخت حد و مرز مفاهيم قرآنى از يكديگر، و به هم آميختگى عناصر اعتقادى و اخلاقى و عملى قرآن، همت بلند و فراخى ديده و تقوا و توفيق الهى را مى‏طلبد. بارى بسيار بايد كوشيد، تا بتوان يك كار راست و درست و تأثيرگذار بر ايمان و فرهنگ و سياست و اقتصاد مسلمانان ارايه داد و آنان را در برابر امواج دين ستيزانه الحاد و استكبار جهانى مصونيت بخشيد.

"تفسير موضوعى حداقل سه مشكل عمده دارد كه بر سر راه مفسر خودنمايى مى‏كند:
1. تفسير موضوعى اين نيست كه انسان كتاب‏هاى معجم قرآن مجيد را در برابر خود بگذارد و مثلاً براى تفسير موضوع جهاد يا تقوا آياتى كه تحت همين عنوان (جهاد و تقوا) در معجم آمده است جمع آورى كند. زيرا بسيار مى‏شود كه آياتى از قرآن پيرامون اين دو موضوع سخن مى‏گويد، بى‏آن‏كه كلمه تقوا يا جهاد در آن به كار رفته باشد و اين فراوان است...
2. مشكل ديگر تفسير موضوعى همان مشكل جمع بندى آيات و نتيجه‏گيرى از آن‏ها است كه نياز به دقت و ظرافت و ذوق و آگاهى بسيار و احاطه فراوان به آيات قرآن و تفاسير دارد و در آن جا كه آيات مرتبط به يك موضوع متعدد و هر كدام بعد خاصى دارد، اين جمع بندى پيچيده‏تر مى‏شود....
3. مشكل بزرگ ديگر اين است كه موضوعاتى كه در قرآن مجيد، اين كتاب بزرگ آسمانى مطرح شده، حد و حسابى ندارد. از مسايل اعتقادى گرفته تا مسايل عملى، از مسايل اخلاقى گرفته تا سياسى و اجتماعى و اقتصادى و آداب معاشرت و جنگ و صلح و تاريخ انبيا و اسرار آفرينش و... در هر يك از زمينه‏ها موضوعات فراوانى است كه قرآن از آن‏ها بحث كرده و بررسى همه اين‏ها وقت و حوصله زيادى لازم دارد. { . پيام قرآن، ج 1 /31-30. }

تفسير موضوعى و روش‏ها
روش‏هايى كه در تفسير موضوعى مى‏توان به كار گرفت يا در كارهاى انجام شده از سوى مفسرانِ موضوعى به چشم مى‏خورد، قابل تأمل و تحقيق است. مى‏توان در تفسير موضوعى، نخست به طرح تحليل‏هاى مرتبط با يك موضوع قرآنى پرداخت كه در آثار فيلسوفان و متكلمان و عالمان اخلاق و غير آنان آمده است، و از آن پس آيات قرآنى را در ارتباط با آن موضوع گرد آورده و به تفسير آن پرداخت و ديدگاه قرآنى را عرضه كرد. و از طرفى مى‏توان از همان گام نخست به سراغ قرآن كريم رفت و آيات مرتبط با موضوع مورد نظر را استخراج كرده و به تفكيك و تقسيم زيرمجموعه‏اش دست يازيد و در پايان ديدگاه قرآنى را مطرح كرد.

حضرت آيةاللَّه مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - روش دوم را در تفسير موضوعى "پيام قرآن" برگزيده‏اند و روش نخست را روشى مطمئن در دست‏يابى به هدف وحيانى نمى‏شمارند، چراكه مفسر در آن ميدان از آيات قرآن به عنوان شاهد و شواهد كلام خويش بهره مى‏جويد، اما در روش دوم رجوع مستقيمِ مفسر موضوعى به قرآن كريم وجود دارد. خطر گرايش به پيش داورى‏هاى ذهنى در روش نخست به چشم مى‏خورد و ممكن است كه مفسران موضوعى به درستى نتوانند ديدگاه زلال و خالص وحيانى در ارتباط با موضوعى را فراهم آورند. بدين سان مفسرانِ موضوعى در شيوه نخست، خواه ناخواه از كنار يك لغزشگاه در حال عبور هستند كه بسا ناخواسته دچار خطا در فهم و شناخت آيات قرآنى شوند.

" در تفسير موضوعى دو روش وجود دارد: روش اول كه بعضى از مفسران براى كار خود انتخاب كرده‏اند، كه موضوعات مختلف را اعم از موضوعات اعتقادى (توحيد و معاد...) يا موضوعات اخلاقى (تقوا، حسن خلق و...) را در كلام خود مطرح مى‏كنند و بعد از تحليل‏هاى فلسفى و كلامى يا تحليل‏هاى اخلاقى، بعضى از آيات قرآن را كه در اين زمينه وارد شده است، به عنوان شاهد ذكر مى‏كنند. روش دوم اين است كه ماقبل از هر چيز به گردآورى تمام آياتى كه درباره يك موضوع در سرتاسر قرآن وارد شده است بپردازيم و بدون پيش داورى‏هاى قبلى اين آيات را در كنار هم چيده، يك به يك تفسير كنيم و بعد در يك جمع بندى رابطه آن‏ها را با يكديگر در نظر گرفته و از مجموع آن‏ها به يك ترسيم كلى دست يابيم. در اين جا مفسر مطلقاً از خود چيزى ندارد و همچون سايه به دنبال آيات قرآن مى‏رود، همه چيز را از قرآن مى‏فهمد و تمام همت او كشف محتواى آيات است و اگر از كلمات ديگران حتى از احاديث كمك مى‏گيرد، در مرحله بعد و جداگانه است. در "پيام قرآن" اين روش را انتخاب كرده‏ايم. در اين كتاب همه جا آيات قرآن كه درباره يك موضوع وارد شده است، در پيشانى بحث قرار گرفته و تمام مطلب در سايه آن آيات پيش مى‏رود و فكر مى‏كنيم اين راه بهتر ما را به حقايق قرآنى مى‏رساند، تا راه اول. اتفاقاً اين دو روش در تفسير معمولى (همان تفسيرهاى ترتيبى كه به ترتيب آيه‏ها و سوره‏ها نوشته شده است) نيز وجود دارد. گروهى آيات قرآن را بر نظرات خود تطبيق مى‏كنند و گروه ديگرى نظرات خود را تابع آيات قرآن قرار مى‏دهد و مسلماً راه صحيح تفسيرى راه دوم است. { . همان/30-29. }

ويژگی ‏هاى تفسير موضوعى پيام قرآن

1. كوتاه بودن مباحث و مطالب تفسيرى‏
در تفسير پيام قرآن سعى شده است كه هر گفتارى كه به مناسبتى پيرامون آيه يا آياتى آمده است، كوتاه باشد. عنوان‏هاى زير كه در اين تفسير به چشم مى‏خورد، همه كوتاهى و گذرا بودن بحث‏ها را مى‏نماياند: اشاره، متن آيات، ترجمه آيات، شرح مفردات (واژگان موضوع موردنظر)، تفسير و جمع بندى و توضيحات. در اين جا به عنوان نمونه از، گفتار مربوط به موضوع "وحى" سخن خواهيم راند. اين مبحث تحت عنوان "پنجمين منبع معرفت؛ وحى آسمانى" چنين آمده است: {. همان /213. }

الف) اشاره.
ب) آيات.
ج) ترجمه.
د) شرح مفردات: وحى، انزال و تنزيل، تبيين و تكلم.
ه') تفسير و جمع بندى: "آفتاب عالم تاب وحى". در اين بخش پنجم برداشت‏هاى كوتاه و جداگانه از دوازده آيه كه مرتبط با موضوع وحى است با عنوان توضيحات، ارايه مى‏شود:

1. اقسام وحى در قرآن مجيد؛
2. حقيقت وحى چيست؟ ؛
3. وحى در ميان فلاسفه غرب و شرق؛
4. فرضيه غريزى بودن وحى؛
5. پيامبر چگونه يقين مى‏كند كه وحى از سوى خداست؟
6. قرآن غنى‏ترين منبع معرفت در احاديث اسلامى؛
7. وحى غير پيامبران (وحى الهامى)؛
8. چگونگى نزول وحى بر پيامبرصلى الله وعليه وآله؛ 9. الهامات غريزى.

بر كسى كه با تفاسير گوناگون ترتيبى و موضوعى و مانند آن سر و كار دارد، پوشيده نيست كه روش تفسير موضوعىِ پيام قرآن، جاذبه ويژه‏اى داشته و به ويژه در عصر حاضر كه فراغت براى مطالعه و دين پژوهى و قرآن پژوهىِ مسلمان به كمترين زمان خود كاهش يافته است، اقبال نيكويى خواهد داشت. اكنون براى هر يك از بندهاى ياد شده، شاهدى مى‏آورم تا خواننده از نزديك با متن و تلاش تفسيرىِ پيام قرآن آشنايى يافته و به مطالعه آن رغبت پيدا كند.

نمونه براى "اشاره":

در حقيقت اگر عقل ما به منزله نورافكن نيرومندى باشد و فطرت و وجدان و تجربه به منزله نورافكن‏هاى ديگرى، وحى همچون خورشيد عالم تاب است و قلمرو آن بسيار وسيع‏تر و گسترده‏تر.

{P . پيام قرآن، ج 1 /214. P}

نمونه براى " شرح مفردات":

وحى در قرآن مجيد و روايات اسلامى و ادبيات عرب، در معانى زيادى به كار رفته است، ولى اصل وحى چنان كه " راغب " در " مفردات" مى‏گويد به معنى اشاره سريع است و به همين جهت به كارهاى سريع وحى گفته مى‏شود و به سخنان رمزى و آميخته با كنايه كه با سرعت رد و بدل مى‏شود، نيز اين واژه اطلاق مى‏گردد كه گاه با اشاره و گاه با كتابت حاصل مى‏شود، سپس به معارف الهيه كه به انبيا و اوليا اطلاق مى‏گردد، واژه وحى اطلاق شده است.

{P . پيام قرآن، ج 1 /217-216. P}

نمونه براى " تفسير و جمع بندى":

پنجمين آيه در پاسخ گروهى از يهود است كه وقتى از پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله شنيدند پيك وحى كه بر او نازل مى‏شود جبرئيل است، گفتند او دشمن ما است! مى‏فرمايد" بگو كسى كه دشمن جبرئيل است (در واقع دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان الهى اين آيات قرآن و تعليمات اسلام و دستورات آن را بر قلب تو نازل كرده است. " اين تعبير نشان مى‏دهد كه جبرئيل گاه آيات قرآن را مستقيماً بر قلب پيغمبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله نازل مى‏كرد، در حالى كه از رواياتى استفاده مى‏شود كه گاه به صورت انسانى مجسم گشته و در برابر پيامبرصلى الله وعليه وآله ظاهر مى‏شده و پيام الهى را به او ابلاغ مى‏كرده است.

{P . پيام قرآن، ج 223/1. P}

نمونه براى توضيحات:

وحى غير پيامبران (وحى الهامى). چنان كه در آغاز اين بحث گفتيم وحى معنى گسترده‏اى دارد كه يكى از شاخه‏هاى آن وحى نبوت و رسالت است، ولى شاخه ديگر آن الهامى است كه به قلب غير انبيا مى‏افتد و يا پيامى است كه به وسيله بعضى از فرشتگان به غير پيامبران ابلاغ مى‏شود. نمونه اول همان است كه قرآن درباره مادر موسى مى‏گويد: «و اوحينا الى ام موسى ان ارضعه فاذا خفت عليه فالقيه فى الم و لا تخافى و لا تحزنى»" ما به قلب مادر{P . قصص/7. P}

موسى الهام كرديم كه نوزادت را شير ده و هنگامى كه بر او (از دشمنان) ترسيدى او را در دريا (نيل) بيفكن و نترس و غمگين مباش." و نظير همين معنا درباره حواريون حضرت مسيح‏عليه‏السلام نيز آمده است، آن جا كه مى‏فرمايد: «و اذا اوحيت الى الحواريين ان آمنوا بى و برسولى قالو آمنا و اشهد باننا مسلمون.» و به ياد آور{P . مائده/111. P}

هنگامى را كه به حواريون وحى فرستادم كه به من و فرستاده‏ام ايمان بياوريد، گفتند ايمان آورديم و گواه باش كه ما مسلمانيم." و نيز درباره حضرت يوسف‏عليه‏السلام پيش از آن كه به مقام نبوت برسد، تعبير به وحى شده است، در آن هنگام كه برادران تصميم گرفتند او را در چاه بيفكنند، قرآن مى‏گويد: «و اوحينا اليه لتنبئهم بامرهم هذا و هم لايشعرون.» " ما به يوسف در اين هنگام وحى‏{P . يوسف/15. P}

فرستاديم كه در آينده (هنگامى كه به قدرت خواهى رسيد) آن‏ها را از اين كارشان باخبر خواهى ساخت، در حالى كه آن‏ها تو را نمى‏شناسند. " اين وحى الهى به قرينه آيه 22 همين سوره، وحى نبوت نبوده، بلكه الهامى بود از سوى خداوند به قلب يوسف، براى اين كه بداند او تنها نيست و خداوند او را حفظ مى‏كند و به قدرت مى‏رساند و برادران از اين عمل خود پشيمان خواهند شد و همين وحى بود كه در آن شرايط دردناك نور اميدى بر قلب يوسف پاشيد... نمونه روشن اين گونه وحى، الهامى است كه به قلب امامان معصوم‏عليهم‏السلام مى‏شد كه در روايات كراراً به آن اشاره شده است.

{P . پيام قرآن، 343-242/1. P}

همان گونه كه نمونه‏هاى تفسير موضوعىِ پيام قرآن به دست مى‏دهد، مخاطبان اصلى اين اثر قرآن پژوهانه، جوانان مسلمانى‏اند كه به رغم گرايش‏هاى مذهبى، در سطحى از مطالعات دينى و فلسفى و اجتماعى نيستند كه خواننده آثار دشوار و مباحث سنگين باشند. از اين رو آنان به سهولت مى‏توانند از رهگذر اين تفسير موضوعى كه ساده و آسان نگاشته شده است، كم و بيش به شناخت هايى از موضوعات قرآنى دست يابند. البته طلبه‏هاى جوان نيز از اين طريق مى‏توانند آگاهى‏هاى تفسيرى‏شان را ارتقا بخشيده و ذهن خود را براى تدبر و تعقل در آيات قرآن كريم آماده سازند.

2. نقد و تحليل اقوال مفسران و ديگران.

ويژگى ديگر تفسير موضوعى "پيام قرآن" عبارت است از نقل و نقد آراى كسانى كه برداشت‏هاى ناصواب از آيات قرآنى داشته‏اند. خوانندگان اين تفسير ضمن آشنايى با نام و گفتار آنان پى مى‏برند كه نادرست‏هاى تفسيرى كدامند. در اين جا نمونه هايى از اين ويژگى به دست داده مى‏شود.

" فخر رازى ذيل آيه 38 سوره طه كه درباره وحى مادر موسى سخن مى‏گويد، شش احتمال ذكر است كه غالب آن‏ها خلاف ظاهر است، زيرا ظاهر آن [آيه ياد شده‏] همان القا به قلب يا شنيدن صوت فرشته است كه با معنى لغوى آن نيز سازگار است. [براى توضيح بيشتر به جلد 22، تفسير كبير فخر رازى، ص 52 مراجعه شود.]

{P . پيام قرآن، ج 243/1. P}

مورد ديگر " علامه اقبال لاهورى" است كه از غريزى بودن وحى سخن رانده است. او در كتاب" احياى فكر دينى در اسلام "، برگردان "استاد احمد آرام"، به طرح برداشت خود درباره وحى و حقيقت آن پرداخته است. در تفسير موضوعى پيام قرآن، در ارتباط با فرضيه اقبال لاهورى پيرامون وحى چنين آمده است:

" عصاره اين فرضيه اين است كه وحى نوعى معرفت ناخودآگاه شبيه غرايز و مادون معرفت خودآگاه است كه از طريق حس و تجربه و عقل به دست مى‏آيد و با تكامل تفكر و عقل دستگاه وحى ضعيف مى‏شود و عقل جاى آن را مى‏گيرد و خاتمه يافتن نبوت به وسيله پيامبر اسلام نيز از همين جا سرچشمه مى‏گيرد. اين فرضيه با اين كه از سوى يك نويسنده اسلامى اظهار شده است، از جهاتى از فرضياتى است كه دانشمندان و نويسندگان غربى در زمينه وحى دارند، ضعيف‏تر و پايين‏تر است، هر چند از نظر فقدان دليل تفاوتى با آنها ندارد و مى‏توان گفت بدترين نظريه‏اى است كه تاكنون درباره وحى داده شده است. زيرا اولاً دانشمندان غربى وحى را مافوق درك حسى و عقلى انسان مى‏دانستند، در حالى كه طبق اين فرضيه دستگاه وحى مادون حسى و عقل است و اين راستى پندار عجيبى است. ثانياً متفكران غربى هرگز وحى را از جنس غريزه موجود در حيوانات نمى‏شمرده‏اند، در حالى كه طبق اين فرضيه از همان جنس است. ثالثاً براى يك مسلمان كه آشنا به قرآن است اين مطلب كاملاً واضح است كه وحى از نظر قرآن نوعى ارتباط با علم خداوند است و دريافت معارف فوق‏العاده عظيمى كه انسان هرگز نمى‏تواند با پاى عقل به آن برسد از اين درياى بى‏كران است... حقيقت اين است جمعى از كسانى كه به عنوان متفكر اسلامى معروف شده‏اند، بيش از آن چه متفكر اسلامى هستند، متفكر غربى مى‏باشند و نظرات آن‏ها رنگ تند و زننده‏اى از افكار آنها دارد. به همين دليل هميشه تلاش و كوشش آن‏ها اين است كه براى حقايق مافوق طبيعى توجيهات طبيعى درست كنند.

{P . همان/238-236.

نقد و رد احاديث ناسازگار با معارف اسلامى، نيز در اين تفسير موضوعى به چشم مى‏خورد. حديث معروفى درباره نخستين جلوه وحى بر پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله در غار حرا وجود دارد كه افزون بر " سيد قطب" در " تفسير فى ظلال القرآن" و محدثان و مفسران اهل سنت آن را روايت كرده و در متون روايى آنان همچون "صحيح بخارى" و "صحيح مسلم" آمده است. تفسير موضوعى پيام قرآن، اين حديث را رد مى‏كند و در شمار مجعولات مى‏آورد.

" بعضى از روايات مى‏گويد" وقتى نخستين وحى بر پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله نازل شد و از كوه "حرا" به خانه خديجه آمد و آن چه را ديده بود، براى او تعريف كرد، اضافه فرمود: من بر خودم مى‏ترسم. (يعنى از اين مى‏ترسم كه اين وحى الهى نباشد.) خديجه او را دل‏دارى داد و نزد "ورقةبن نوفل" كه پسر عمويش بود برد. ورقه كسى بود كه در زمان جاهليت آيين مسيحيت را انتخاب كرده بود، باسواد بود و به زبان عربى و عبرى آشنا بود. او از پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله خواست كه آن چه را ديده شرح دهد. وقتى پيامبرصلى الله وعليه وآله آن چه را ديده بود شرح داد، ورقه گفت اين همان ناموس (پيك وحى) است كه بر موسى نازل مى‏شد و سپس گفت كاش من زنده بودم تا هنگامى كه قومت مى‏خواهند تو را از اين شهر بيرون كند ياريت كنم." اين گونه احاديث بدون شك جز مجعولات است. پيامبرى كه به وضوح با عالم غيب ارتباط مى‏گيرد و با تمام وجودش اين رابطه را حس مى‏كند، چه نيازى به ورقه بن نوفل كاهن نصرانى دارد؟ و چگونه مى‏توان بر چنين وحيى اعتماد كرد؟ چرا موسى بن عمران كه در وادى طور نخستين وحى را دريافت داشت هرگز چنين شكى به خود راه نداد؟ يا اين كه موسى تنها صدا را شنيد و فرشته وحى را نديد؟ آيا اين‏ها دليل بر آن نمى‏شود كه دست‏هاى مرموز دشمنان براى سست كردن پايه‏هاى وحى و نبوت اسلامى چنين خرافاتى را جعل و به كتب اسلامى كشانيده است؟

{P . پيام قرآن، ج 1 /240-239. P}

3. بهره‏گيرى از احاديث به منظور روشنگرى فزون‏تر مباحث قرآنى.

در تفسير موضوعىِ پيام قرآن، در هر باب مى‏توان احاديث گوناگون و بسيارى را نگريست كه هر كدام به گونه‏اى، روشنگرى پيرامون موضوع قرآنى مورد نظر دارد. شكى نيست كه تفسير آميخته به معارف اهل بيت‏عليه‏السلام، نسبت به تفاسير گسسته از عترت پيامبر اكرم صلى الله وعليه وآله، آثار مطمئن به شمار آمده و مفسران و خوانندگان را از لغزش در وادى‏هاى نگران كننده باز مى‏دارند. بسا برداشت‏هاى قرآنى كه به دليل بريدگى از مكتب ولايت، نتوانسته روشنگر راه و زندگى مسلمانان گردد و آنان را به سرگردانى فزون‏تر رانده است. اينك به منظور ارايه نوع كوشش پديد آورندگان تفسير موضوعى پيام قرآن، حديث هايى چند از اين اثر آورده مى‏شود كه همراه با نتيجه‏گيرى آنان از كلام عترت‏عليهم‏السلام مى‏باشد.

" تلاش براى راه يافتن به اين جهان مرموز [وحى‏] بيهوده است، ولى با اين حال پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله يا امامان معصوم‏عليهم‏السلام هنگامى كه با سؤالات مربوط به كيفيت وحى روبه‏رو مى‏شدند، پاسخ‏هاى سربسته‏اى بيان مى‏داشتند كه شبحى از وحى را ترسيم مى‏كند، فقط شبحى. مرحوم" صدوق" در " اعتقادات" درباره نزول وحى سخنى دارد كه قاعدتاً از محتواى اخبار جمع‏آورى شده و حاصل آن چنين است: ما عقيده داريم كه پيش روى اسرافيل لوحى است. هنگامى كه خداوند متعال مى‏خواهد وحى بفرستد لوح به پيشانى اسرافيل مى‏خورد و او به آن نگاه مى‏كند و آن چه را در آن است مى‏خواند. پس او به ميكائيل القا مى‏كند، ميكائيل هم به جبرئيل و جبرئيل آن را به انبيا القا مى‏كند. اما آن حال بيهوشى كه عارض پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله مى‏شد، بدن سنگين مى‏گشت و عرق مى‏نمود، مربوط به موقعى است كه خداوند مستقيماً او را مخاطب مى‏ساخت. اما جبرئيل براى احترام پيامبرصلى الله وعليه وآله هرگز بدون اجازه وارد نمى‏شد و نزد حضرت بسيار مؤدب مى‏نشست." مضمون اين حديث اجمالاً در روايات‏{P . اعتقادات صدوق/100. P}

آمده است. در حديث ديگرى مى‏خوانيم" هنگامى كه وحى بر آن حضرت نازل مى‏شد، صداى زمزمه آرامى نزديك صورت خود مى‏شنيد." و باز در حديثى آمده است كه " وقتى وحى بر آن حضرت‏صلى الله وعليه وآله نازل مى‏شد، حتى در روزى كه هوا كاملاً سرد بود، از پيشانى مباركش عرق جارى مى‏شد." روى هم رفته از روايات‏{P . بحارالانوار،261/18. P}

استفاده مى‏شود كه وحى به اشكال مختلفى بر پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله نازل مى‏شد و هر كدام آثارى به همراه داشته است و نيز استفاده مى‏شود كه جبرئيل گاه به صورت اصلى كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود، بر پيامبرصلى الله وعليه وآله نازل مى‏شد، و اين احتمالاً در طول عمر پيامبر تنها دو بار صورت گرفت. (همان گونه كه در سوره نجم بنابر بعضى از تفاسير به آن اشاره شده.) و گاه فرشته به صورت "{P . فى ضلال القرآن،306/7. P}

دحيه كلبى" نمايان مى‏گشت.

{P . پيام قرآن،246-245/1. P}

4. مراجعه به تفاسير شيعه و اهل سنت

يك تفسير قابل عرضه همگانى نمى‏تواند ويژگى رجوع به تفاسير شيعه و سنى را نداشته باشد و تنها برداشت‏هاى مفسر يا مفسران خود را به همراه داشته باشد. زيرا در برخورد ديدگاه‏هاى تفسيرى، خواه ناخواه نقاط ضعف و قوت تفسير آيات از هر سو آشكار مى‏گردد. گاه مفسر امروز به نادرستى آراى مفسران ديروز پى مى‏برد و با دلايل استوار به رد و نقد آن مى‏پردازد و برداشت درست را جايگزين برداشت نادرست مى‏سازد، و گاه برداشت جديد و تكاملى، جانشين برداشت‏هاى كهن از آيات مى‏شود و چهره تازه‏اى از قرآن كريم به دست داده مى‏شود، و گاه خود مفسر متوجه خطا در تفسير خويش گشته و از رأى باطل خود بر مى‏گردد. به هر حال تفسير دقيق و قابل تأمل و مطالعه قرآن، مى‏بايد در رجوع به آراى مفسران پيشين - چه شيعه و چه اهل سنت - شكل گيرد، تا غنا و عمق لازم تفسيرى را به دست آورد. اينك نمونه هايى از تفسير موضوعىِ پيام قرآن به دست داده مى‏شود كه گواه اين ويژگى مى‏باشد.

1. فخر رازى و تفسير كبير

"فخر رازى در تفسير اين آيه [«قل من كان عدواً لجبرئيل فانه نزله على قلبك باذن اللَّه» بقره/97]، اصرار دارد كه آيه را توجيه كند و بگويد جبرئيل بر شخص پيامبر نازل مى‏شد و آيات الهى را بيان مى‏كرد، نه بر قلب او، منتها چون مركز حفظ اين آيات قلب مقدس پيامبرصلى الله وعليه وآله بوده، تعبير" فانه نزله على قلبك" شده است (تفسير كبير فخر رازى جلد 2، ص 126). ولى ما لزومى براى اين توجيه و ارتكاب خلاف ظاهر نمى‏بينيم و همان گونه كه گفتيم ممكن است ارتباط جبرئيل با پيامبر، گاه ارتباط روحانى بوده و گاه ارتباط جسمانى."

{P . پيام قرآن،223/1. P}

2. علامه طباطبايى و تفسير الميزان

" به گفته مرحوم علامه طباطبايى در تفسير آيه «فلما اتاها نودى يا موسى. انى انا ربك» هنگامى كه پيامبرصلى الله وعليه وآله اولين بار با{P . طه/12-11. P}

وحى و رسالت مواجه مى‏شود، هيچ شك و ترديدى براى او باقى نمى‏ماند كه وحى كننده خداوند سبحان است، بى‏آن‏كه احتياج به بررسى و استدلال و اقامه حجت داشته باشد و اگر نيازى به چنين مطلبى داشت، وحى عينى و بى واسطه نبود، بلكه نوعى استدلال و استفاده از برهان عقلى بود.

{P . الميزان، 149/14. P}

" از روايات متعددى استفاده مى‏شود كه علوم امام معصوم‏عليه‏السلام از چند طريق حاصل مى‏شود: علومى كه به وراثت از پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله و امامان پيشين به آن‏ها رسيده و يا به صورت دستورالعمل‏هايى نوشته شده و در اختيارشان است كه گاهى در اخبار از آن به عنوان " جامعه " ياد شده است و هرگاه مسأله‏اى براى آنان پيش آيد كه در اين منابع نيست، از سوى خداوند، از طريق الهام به قلب يا شنيدن صداى فرشته آگاه مى‏شود (همان گونه كه حضرت مريم آگاه شد.) ولى مسلم است كه اين وحى هيچ گونه ارتباطى با وحى نبوت ندارد و از قبيل وحى حواريون مسيح‏عليه‏السلام و مانند آن است. اصولاً در اصطلاح امروز وحى معمولاً به وحى نبوت اطلاق مى‏شود و اين‏ها را الهام مى‏نامند و به گفته مرحوم علامه طباطبايى چه بهتر كه ما نيز اين‏ها را الهام بناميم كه با ادب دينى مناسب‏تر است.

{P . پيام قرآن ،244/1.(الميزان ،312/12). P}

3. سيد قطب و تفسير فى ضلال القرآن.

" روى هم رفته از روايات استفاده مى‏شود كه وحى به اشكال مختلفى بر پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله نازل مى‏شد و هر كدام آثارى همراه داشته است و نيز استفاده مى‏شود كه جبرئيل گاه به صورت اصلى كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبرصلى الله وعليه وآله نازل مى‏شد و اين احتمالا در طول عمر پيامبر تنها دو بار صورت گرفت. همان گونه كه در سوره نجم بنابر بعضى از تفاسير [مانند تفسير فى ضلال القرآن، جلد7، ص 302] به آن اشاره شده و گاه فرشته وحى به صورت دحيه كلبى نمايان مى‏گشت.

{P . پيام قرآن، ج 246/1. P}

چنان كه نمونه‏هاى ارجاعىِ تفسسير موضوعى پيام قرآن نشان مى‏دهند، مفسر هر گاه لازم ديده است، به نقل شاهدى بر درستى تلقى قرآنى از تفاسير و اقوال مفسران شيعه و سنى پرداخته است، و هر گاه كه ضرورت داشته، در نقل و نقد اقوال آنان كوشيده است. اين شيوه منطقى در تفسير قرآن سبب مى‏شود كه خوانندگان با آراى گوناگون تفسيرى آشنا شوند و نيز به علل تأييد و تكذيب اقوال تفسيرى پى ببرند. از آن چه گفته شد بر مى‏آيد كه تفسير موضوعى پيام قرآن، در ارتباط با وحى و نبوت نگرش‏هاى زير را پذيرفته است كه مفسران آن، براى اثبات آن‏ها به آيات و احاديث استناد جسته و آراى خويش را به اثبات رسانده‏اند:

الف) ارتباط فرشته وحى؛ جبرئيل امين با پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله، فقط ارتباط جسمانى يا ارتباط روحانى نبوده است، بلكه در مواردى جبرئيل حضور عينى و ملموس و بشرى يافته، در مواردى حضور باطنى داشته است. بنابراين نبايد گونه‏هاى متفاوت در ارسال جبرئيل امين و ارايه وحى خداوند به پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله را منكر گشت و يك سر امر وحى را قلبى به شمار آورد و يا محسوس و ظاهرى.

ب) همان گونه كه روند وحى به انبيا در قرآن كريم به دست مى‏دهد، هر پيامبرى به هنگام وحى و شنيدن آن، اطمينان و يقين داشته است كه خداوند با وى سخن مى‏گويد. اين امر چنان قطعى بوده است كه رسولان الهى همچون موسى كليم اللَّه‏عليه‏السلام و بى‏گمان حضرت رسول اكرم‏صلى الله وعليه وآله كمترين ترديد به خود راه نداده‏اند و نيز خود را نيازمند تأمل و پرسش از ديگران يا اقامه دلايل نمى‏دانسته‏اند. زيرا اگر چنين بود، ديگر نمى‏توان وحى مستقيم به پيامبران را پذيرفت.

ج) تميز دادن مرز الهام و وحى، و اختصاص دادن كلمه وحى به انبيا، هم با ادب و فرهنگ قرآنى سازگار است و هم برخى را به خطا در مفهوم وحى نمى‏افكند تا هر گونه خطورى كه به قلب خود يا ديگران مى‏شود؛ آن را وحى خوانده و منزلت پيامبران تا سطح اشخاصى كه از نبوت بى بهره هستند، تنزل پيدا كند. بدين سان در كاربرد واژگان وحى و الهام بايد دانست كه وحى ويژه انبياست و الهام مى‏تواند نصيب ديگران گردد، هر چند كه وحى و الهام در لغت و حتى در مواردى از قرآن كريم مانند وحى به زنبور عسل يا وحى به مادران موسى كليم اللَّه‏عليه‏السلام و عيسى روح اللَّه‏عليه‏السلام كاربردى همسان دارد. مهم اين است كه مرز وحىِ نبوت يا پيامبرى از وحى به صورت الهام از طرف غيب و پروردگار، از هم تميز داده شده و هرگونه الهامى را وحى به حساب نياوريم.

د) نمى‏توان انكار كرد كه جبرئيل امين‏عليه‏السلام در دوران رسالت رسول اكرم‏صلى الله وعليه وآله در مواردى چند، در همان شكل خاص خويش بر پيامبرصلى الله وعليه وآله نازل شده و امر وحى الهى را انجام داده است، زيرا در تفاسير مسلمانان بر اساس شواهد عينى چنين چيزى رخ داده يا پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله از آن خبر داده است. به هر حال جبرئيل امين، هم در صورت فرشته به ديدار پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله آمده است، و هم در باطن و بر قلب حضرت رسول‏صلى الله وعليه وآله فرود داشته است.

5. مراجعه به كتاب‏هاى علمى و عمومى

بى‏گمان آثارى كه براى همگان و جوانان پديد مى‏آيد و هدف آن، عبارت است از انتقال تعاليم و معارف اسلام و قرآن به زبان ساده و همه كس فهم و آسان ياب، مى‏بايد كم و بيش با رجوع به كتاب هايى همراه باشد كه از طريق علم و مشاهده، كمك كار مفاهيم دينى مى‏باشند. حضرت آية اللَّه مكارم - مدظله‏العالى - چنان كه آثار متعدد و متنوع معظم‏له به دست مى‏دهند، همواره از گفته‏ها و مشاهده‏هاى مؤلفان و كسانى سود جسته‏اند كه در آيات تكوين و شناخت و تحقيق آن كوشيده و به سهم خود روشنايى بر پاره‏اى از تعليمات اسلامى افكنده‏اند.

نقل قول از اين گونه آثار كمكى، بى‏شك بر ذهن مخاطبانِ آثارى مانند تفسير موضوعى پيام قرآن اثر مثبت گذاشته و آنان را در فهميدن و شناختن آيات قرآنى مدد مى‏رساند. از طرفى اين شواهد كمك مى‏كند كه فضاى مطالعه به صورتى هموار و دل‏پذير درآيد و خواننده مذهبى دچار خستگى و كسالت در خواندن آثار دينى به ويژه كتاب‏هاى تفسيرى نگردد. اينك پاره‏اى از اين نقل قول‏ها در اين جا آورده مى‏شود.

1. شعر عرب

تكلم از ماده كلم (بر وزن زخم) در اصل به گفته راغب در مفردات به معنى تأثير گذاشتن بر چيزى است، تأثيرى كه با چشم و گوش احساس شود. آن چه با چشم احساس مى‏شود مانند زخم و جراحتى است كه بر بدن كسى وارد مى‏شود و آن چه با گوش درك مى‏شود سخنى است كه از ديگرى مى‏شنويم. "خليل بن احمد" در كتاب " العين" اصل آن را به معنى مجروح ساختن مى‏داند. بنابراين اطلاق اين واژه بر سخن گفتن به خاطر تأثير عميقى است كه كلام در شنونده مى‏گذارد، بلكه گاهى تأثير سخن از تأثير شمشير و خنجر بيشتر است، چنان كه در شعر معروف عرب آمده:

"جراحات السنان لها التيام / و لايلتام ما جرح اللسان" "زخم‏هاى نيزه التيام مى‏پذيرد ولى زخم‏هاى زبان التيام‏پذير نيست."

{P . پيام قرآن، 220/1. P}

2. كتاب حواس اسرارآميز حيوانات‏

" عالم نبوت كه سهل است، گاه در جهان حيوانات [كه‏]ما آن‏ها را موجوداتى پست‏تر از خود مى‏دانيم، احساسات و ادراكاتى ديده مى‏شود كه براى ما قابل درك نيست. همه مى‏دانيم مدتى قبل از وقوع زلزله بسيارى از حيوانات به وسيله حس مرموزى كه ما از آن بى خبريم كاملا باخبر مى‏شوند، حالت اضطرار به آن‏ها دست مى‏دهد. گاهى دسته جمعى فرياد مى‏كشند و صداى دلخراشى كه حكايت از حادثه ناگوارى كه در شرف تكوين است مى‏كند، سر مى‏دهند. گاه بندها را پاره كرده، فرار مى‏كنند، در حالى كه حتى زلزله سنج‏هاى دقيق ما اثرى از آن زلزله [را] هنوز ثبت نكرده است. يا اين كه پاره‏اى از حيوانات وضع هوا را از ماه‏ها قبل پيش بينى مى‏كنند و خانه‏ها و لانه‏هاى خود را بر وفق آن مى‏سازند و آذوقه‏هاى لازم را تهيه مى‏كنند، مثلا اگر زمستانى سخت و بسيار سردى در پيش باشد يك نوع واكنش نشان مى‏دهند كه موافق آن است و اگر كم باران و كم سرما است (واكنش ديگر). حركت دسته جمعى پرندگان مهاجر و پيمودن مسافتى طولانى از منطقه استوايى به مناطق قطبى و يا از منطقه قطب به منطقه استوا كه گاه حتى شب‏ها به اين حركت ادامه مى‏دهند، در حالى كه هيچ انسانى بدون وسايل دقيق راهيابى حسى نمى‏تواند يك صدم آن راه را طى كند... وجود اين واقعيت‏ها كه علم و تجربه و مشاهده از آن پرده برداشته، نشان مى‏دهد كه آن‏ها درك و شعور مرموزى دارند كه از آن بى بهره‏ايم. البته راه يافتن به جهان اسرارآميز حواس حيوانات براى ما ممكن نيست ولى با اين حال واقعيتى است كه نمى‏توان آن را انكار كرد.

{P - پيام قرآن، ج 230/1.[به نقل از كتاب حواس اسرارآميز حيوانات‏]. P}

3. "كتاب خودشناسى"

" يكى از روان‏شناسان معروف در اين باره [وحى يا شعور آگاه‏] چنين مى‏نويسد:

"ما مى‏توانيم شعور آگاه را به قطعه يخى تشبيه كنيم كه در آب شناور است و معمولا يك نهم آن از آب بيرون است. قسمت بيرون از آب همان بخش از شخصيت ما است كه بر وجودش واقفيم. در مقابل شعور ناآگاه قسمت ديگرى از فعاليت ذهنى ما است كه بر وجودش آگاهى نداريم و اختيارش نيز در دست ما نيست و قسمت بزرگ شخصيت انسانى را تشكيل مى‏دهد و به منزله هشت نهم باقى مانده قطعه يخ شناورى است كه نمى‏شود آن را ديد و زير آب قرار دارد.

{P . پيام قرآن، ج‏1 /233.[به نقل از خودشناسى، ترجمه دكتر ساعدى،ص 7-6]. P}

4. كتاب "دريا؛ ديار عجايب"

" يكى از دانشمندان در كتاب خود به نام دريا، ديار عجايب مى‏نويسد:" رفتار بعضى از ماهى‏ها [در زمينه الهام غريزى‏] يكى از اسرار طبيعت است كه كسى قادر به بيان علت آن نيست. ماهى قزل آلا دريا را ترك مى‏كند و به آب شيرين نهرهايى كه در آن زندگى را آغاز كرده بود، باز مى‏گردد. در جهت مخالف جريان آب با كوشش تمام شنا مى كند و از روى صخره‏ها مى‏جهد و حتى از زير آبشار بالا مى‏پرد. تعداد آن‏ها آن قدر زياد است كه نهر را پر مى‏كند. اين ماهى‏ها وقتى كه به آن محلى كه در جستجويش بودند رسيدند، تخم گذارى مى‏كنند و مى‏ميرند. از اين عجيب‏تر رفتار مارماهى است. مارماهى‏هاى انگليس وقتى به هشت سالگى مى‏رسند، آبگير يا شهرى را كه محل زندگى آن‏هاست رها مى‏كنند و مثل مار در شب روى علف‏هاى مرطوب مى‏خزند تا به كنار دريا برسند. پس تمام عرض اقيانوس اطلس را با شنا طى مى‏كنند و به آب‏هاى نزديك" برمودا" مى‏روند. آن جا به زير آب فرو رفته و تخم مى‏گذارند و مى‏ميرند... بچه‏هاى مارماهى به سطح آب مى‏آيند، سپس سفر خود را به سوى وطن آغاز مى‏كنند، اين مسافرت دو يا سه سال طول مى‏كشد تا به وطن باز گردند. مارماهى چگونه مقصد خود را مى‏داند با اين كه هرگز آن مسير را طى نكرده؟ اين سؤالى است كه شما نيز مانند عاقل‏ترين دانشمندان مى‏توانيد به آن پاسخ دهيد. زيرا هيچ كس جواب آن را نمى‏داند.

{P . پيام قرآن، ج 248/1. [به نقل از كتاب دريا، ديار عجايب، ص 117-116]. P}

5. كتاب "فيلسوف نماها"

" يكى از دانشمندان فرانسه به نام " وارد" درباره اين حيوان [پرنده‏اى به نام "آكسيك اوپ"] مى‏گويد: من در حالات اين پرنده مطالعاتى كرده‏ام. از خصايص او اين است كه وقتى تخم گذارى او تمام شد، مى‏ميرد. يعنى هرگز روى نوزادان خود را نمى‏بيند... [نوزادان‏] هنگام بيرون آمدن از تخم به صورت كرم هايى هستند بى بال و پر كه قدرت تحصيل آذوقه و مايحتاج زندگى را نداشته و حتى قدرت دفاع از خود را در مقابل حوادثى كه با حيات آن‏ها مى‏جنگد، ندارند. لذا بايد تا يك سال به همين حالت در يك مكان محفوظ بمانند و غذاى آن‏ها مرتبا در كنار آنها باشد. به همين جهت وقتى مادر احساس مى‏كند كه موقع تخم گذارى او فرا رسيده است، قطعه چوبى پيدا كرده و سوراخ عميقى در آن احداث مى‏كند. سپس يك تخم روى آن مى‏گذارد و سقف نسبتاً محكمى از خميرهاى چوب بر بالاى آنها بنا مى‏كند. باز مشغول جمع آورى آذوقه مى‏شود و پس از تأمين احتياجات يك سال، براى يك نوزاد ديگر و ريختن آن در روى طاق اطاق اول، تخم ديگر بالاى آن گذارده و طاق دوم را روى آن مى‏سازد. به همين ترتيب چندين طبقه را ساخته و پرداخته و بعد از اتمام عمل مى‏ميرد.

{P . پيام قرآن، ج 1/ 250-249. [به نقل از كتاب فيلسوف نماها، ص 229]. P}

آن چه گذشت پاره‏اى از نقل قول‏هاى جالب و جاذبى بود كه در تفسير موضوعى پيام قرآن به چشم مى‏خورد. گفتنى است كه اين همه در بخش " وحى آسمانى" آمده است. كه از صفحه 213 تا صفحه 250 در كتاب ياد شده است. شايد به نظر برخى اين حجم مطالب شگفت آور و يا اين گونه مباحث حيوان شناسانه، شايسته يك تفسير موضوعى قرآن نبوده و آنان بر اين باور باشند كه مفسر در عرصه وحى آسمانى مى‏بايد به بحث‏هاى ضرورىِ وحى و پيامبرى از ديدگاه‏هاى فلسفى و كلامى بپردازد، و در عين حال قرآن كريم را راهنماى گفتار و نوشتار خويش سازد.

اما از آن جا كه تفسير موضوعى" پيام قرآن"، همچون تفسير ترتيبى"نمونه" با هدف آگاهاندن همگان از محتواى آيات قرآنى فراهم آمده است، مى‏توان آن را با همين ويژگى‏هاى جذب كننده در ميان جامعه مذهبى پذيرفت. چنان كه پيش‏تر گفته شد، اساساً شيوه كتاب سازىِ مرجع عالى قدر، حضرت آيةاللَّه مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - از آغاز حركت تأليفى پربركت خويش - كه از جوانى همراه با تحصيل و تدريس فقه در حوزه علميه قم به چشم مى‏خورد، - همين بوده است.

امروز كمتر فرد مذهبىِ ميان سال در ايران اسلامى وجود دارد كه دوران دبيرستان خود را به ياد نياورد؛ دورانى كه در رژيم ستم شاهى با آثار متنوع و خواندنى معظم له مأنوس بوده است. گستردگى كتاب‏هاى ايشان سبب گشته بود كه هر جوان مسلمانِ مسجدى، در هر موضوعى از موضوعات اسلامى بتواند اثرى راهنما و نجات بخش از حضرت آيةاللَّه مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - در دست داشته و از رهگذر آن در برابر امواج بى دينى و الحاد و فساد اخلاقى و جنسى مصونيت روحى خويش را فراهم آورد آثار تفسيرى و فلسفى و كلامى و اخلاقى و اجتماعىِ معظم‏له، نه فقط در توده مردم و نسل جوان مسلمان ايرانى، بلكه در حوزه‏هاى علميه و طلاب و فضلاى جست و جوگر حقايق اسلامى، تأثير بسيار گسترده‏اى به جاى گذاشته است.

نشريه " درس هايى از مكتب اسلام" كه پيش از نهضت 15 خرداد، به مسؤوليت و مديريت ايشان و مساعدت فضلاى حوزوى پديد آمد و ساليانى دراز به صورت ماهانه در كشور نشر يافت، به روشنى از جاذبه فوق العاده‏اى در ميان مردم، به ويژه جوانان مسلمان حكايت داشت. گفتنى است كه در آن ايام مجله مكتب اسلام تنها نشريه مذهبى كشور به شمار مى‏آمد، البته پس از آن مجله مكتب تشيع نيز نشر يافت كه موقعيت مجله نخست را به دست نياورد. به هر حال مجله «درس‏هايى از مكتب اسلام» را در آن روزگار مى‏توان صداى اسلام و روحانيت و حوزه علميه قم شناخت كه مقالات و تحقيقات آن در دفاع از كيان اسلام و معارف آن مهيا مى‏گشت و بر ذهن و فكر دينى نسل نو و نيز توده مردم اثر مى‏نهاد.

در پايان بايد افزود كه استقبال شايان اعتنايى كه جامعه مذهبى ايران از "تفسير نمونه " داشته و نيز همان استقبال كم و بيش نسبت به تفسير موضوعىِ "پيام قرآن" به چشم مى‏خورد، همه از اين نكته حكايت دارد كه معظم‏له آثار خويش، به ويژه آثار تفسيرى شان را متناسب با افكار و اذهان همگان ارايه داده‏اند و خود را هرگز از اصل ساده نويسى دور نساخته‏اند، هر چند كه در منظر برخى جالب به نظر نمى‏آيد و آن را كمال نمى‏شمارند.

نظام سياسى اسلام در تفسير موضوعىِ "پيام قرآن"

همان گونه كه پيش‏تر گذشت، تفسير موضوعى پيام قرآن در محورهاى اعتقادىِ توحيد و نبوت و معاد و امامت فراهم آمده است كه از اين لحاظ با آثارى از اين دست كه پيش از انقلاب اسلامى ايران به چشم مى‏خورد، تفاوت ندارد. زيرا مسايلى كه در مجلدات پيام قرآن آمده است، عبارتند از: معرفت و شناخت خداوند، خداجويى و نظام سياسى اسلام در تفسير موضوعى پيام قرآن

خداشناسى، طرق معرفت اللَّه، صفات جمال و جلال خداوند، معاد، نبوت خاصه، امامت و ولايت.

بى‏گمان پس از تأسيس نظام جمهورى اسلامى كه نظامى مبتنى بر احكام دين و متكى به حوزه‏هاى علميه و برخوردار از حمايت مسلمانان و روحانيت معظم است، انتظار مى‏رود كه افزون بر محورهاى اعتقادىِ شيعه در اسلام، به محورهاى اجتماعى و سياسى و حقوقى و اقتصادى اسلام، پرداخته شود. اگر مردم در توليد فكرى و علمى حوزه‏هاى علميه، به ويژه حوزه عليمه قم - كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامى، مادر حوزه هاست -، خوراك‏هاى معنوى و سياسى لازم را به دست نياورند، در كجا بايد آن همه را سراغ بگيرند؟ از اين رو بود كه حضرت امام خمينى‏رحمة الله و مقام معظم رهبرى، حضرت آية اللَّه خامنه‏اى - مدظله‏العالى - در طى سه دهه انقلاب اسلامى همواره بر تغذيه انديشه و مديريت كلانِ نظام جمهورى اسلامى به لحاظ حقوقى و قضايى و غير آن از جانب حوزه‏هاى علميه كشور، تأكيد بسيار داشته‏اند.

اكنون جاى تقدير است كه حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - در تفسير موضوعى پيام قرآن، بحث "حكومت اسلامى" را گنجانده و جلد دهم آن را يك سر بدان اختصاص داده‏اند. در حقيقت ايشان با اين حركت به هنگام خود نشان داده‏اند كه نمى‏توان از "امامت و ولايت" در تشيع ياد كرد، بى آن كه از حكومت اسلامى در عصر غيبت سخن گفت زيرا بر پايه ادله و روايات معتبر و مورد رجوع فقيهان بزرگى مانند "محقق كركى" و مرحوم "نراقى بزرگ"، ولايت فقيه در امتداد ولايت معصوم‏عليهم‏السلام و نيابت فقيه جامع الشرايط قابل تفكيك از مهدويت و انتظار حضرت حجت(عج) نيست، هر چند كه عافيت طلبان روزگار شاه، امروز در بى اعتبارسازى آن مى‏كوشند.

حضرت آية اللَّه مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - در اشارتى بدين موضوع چنين گفته‏اند:

"پس از ملاحظه پيوند امامت و حكومت به مسأله مهم ديگرى يعنى ضرورت وجود حكومت براى جوامع بشرى مى‏رسيم... بشر در هر مرحله‏اى از علم و دانش و فرهنگ باشد، ضرورت وجود حكومت را درك مى‏كند و مى‏داند زندگى اجتماعى بدون وجود نظم و قانون حاكميت حتى يك روز هم امكان‏پذير نيست. به همين دليل هنگامى كه بعضى از حكومت‏ها متزلزل شده و از هم فرو مى‏پاشند و هنوز حاكميت جديد استقرار نيافته، چنان هرج و مرجى در جامعه پيدا مى‏شود كه همه چيز در آتش آن مى‏سوزد و خاكستر مى‏شود.

{P . پيام قرآن ،21/10. P}

پس از اشاره به ضرورت تشكيل حكومت در جامعه بشرى به لحاظ عقلى كه خردمندان هر قوم بدان گواهى مى‏دهند، آيات و دلايلى از قرآن كريم به دست داده مى‏شود كه از لزوم همراهى جامعه و حكومت عادلانه و مقتدر حكايت دارد. معظم‏له پس از يادكردنِ در خواست قوم بنى اسرائيل از پيامبرشان در دوران پس از حضرت موسى‏عليه‏السلام، مبنى بر تعيين حاكم و فرماندهى براى جنگ با اشغال گران سرزمين شان، بدين نكته مى‏پردازند كه از منظر قرآنى، دست يابى مردم به آزادى و آرامش اجتماعى در سايه حكومت و نظام سياسى مطلوب و منصوب از جانب مقام نبى‏عليه‏السلام ممكن است. ايشان تعبير" ملك" در آيه شريفه «اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملكا تقاتل فى سبيل اللَّه» را حاكى از ضرورت وجود حاكم‏{P . بقره / 246. P}

و حكومت دانسته‏اند، نه اين كه مراد از درخواست قوم بنى اسرائيل فقط معرفى يك فرمانده نظامى براى يك دفاع نظامى باشد. بدين سان مى‏توان گفت كه نبى در اين ماجرا همان رهبر الهى است كه ملكى يا حاكمى به نام "طالوت" براى حكومت و دفاع در ميان بنى اسرائيل بر مى‏گزيند تا او بر اساس احكام تورات پيروان موسى عليه‏السلام را در نظام سياسى الهى گرد آورد و زندگى اجتماعى شان را سامان بخشد.

" گرچه در اين آيه به يكى از ابعاد و آثار وجود زمامدار براى يك قوم و ملت اشاره شده و آن مسأله مبارزه با دشمنان خارجى و پاك كردن شهرها از لوث وجود بيگانگان و آزادى اسيران است، ولى مسلم است كه در ابعاد ديگر نيز اين معنى صادق مى‏باشد. قرآن با اين تعبير نشان مى‏دهد كه بدون تشكيل حكومت يا حاكميت قوى، رسيدن به آزادى و آرامش اجتماعى ممكن نيست. ممكن است تصور شود كه درخواست بنى اسرائيل در اين جا تنها براى تعيين فرمانده لشكر بوده نه زمامدار، ولى بايد توجه داشت كه تعبير "ملك"، به معنى زمامدار در تمام شؤون است، هر چند برنامه بارز در اين ماجرا پيكار با دشمنان خارجى بوده است. در حقيقت پيامبر آن زمان (اشموئيل) نقش رهبرى را در آن جامعه به عهده داشت و طالوت منتخب او، نقش زمامدار و فرمانده لشكر.

{P . پيام قرآن، 22/10. P}

ضرورت حكومت اسلامى‏

حضرت آية اللَّه مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - بر خلاف پندار كسانى كه دين منهاى سياست و اسلام غير سياسى را باور داشته يا ترويج مى‏كنند، بر اين باورند كه اساساً ظرف تحقق اهداف پيامبران، حكومت الهى بر جامعه است. اين نگاه، پيوند نبوت و حكومت را مى‏نماياند يعنى افزون بر پيوند امامت و حكومت در ديدگاه شيعه، حتى بايد ارتباط حكومت و نبوت را باور داشت، زيرا اقامه قسط و عدل، و نيز حاكميت توحيد بر شرك و كفر بدون نظام سياسى مقتدر امكان‏پذير نيست. از طرفى ديگر مسأله آخر زمان و مهدويت گواه روشنى بر پيوند دين و حكومت بوده و مسلمانان مى‏بايد براى تأسيس و ثبات و تداوم حكومت دينى كوشش‏هاى بايسته را داشته باشند.

" چگونه ممكن است با وجود يك حكومت ظالم و فاقد دين و ايمان، يا وابسته به مستكبران و استعمارگران اقامه قسط و عدل نمود؟ كوتاه سخن اين كه هيچ يك از اهداف مقدس پيامبران الهى بدون تشكيل حكومت جز در مقياس محدود تحقق نمى‏يابد. به همين دليل پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله تا تشكيل حكومت نداد، به اهداف والاى خود نرسيد. در ميان ساير پيامبران نيز آن‏ها كه موفق به تشكيل حكومت الهى شدند، به پيروزى و موفقيت چشمگيرى نايل گشتند. ولى آن‏ها كه اين توفيق نصيب شان نشد، شديداً از سوى قشرهاى فاسد و مفسد در محاصره قرار گرفتند. و نيز به همين دليل در آخر زمان نيز گسترش توحيد و عدل تنها از طريق تشكيل حكومت جهانى مهدى (عج) صورت مى‏گيرد.

{P . پيام قرآن، ج 10 /34. P}

حكومت صالح

سياست زدايى از اسلام و فقه و روحانيت و حوزه‏هاى علميه، همواره هدف استعمار نو و كهن در سرزمين‏هاى اسلامى بوده و دشمنان قرآن كريم و پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله در اين جهت هنوز از توطئه گرى و بدانديشى باز نمانده و اينك سعى در شكاف‏افكنى ميان روحانيت و مسؤولان نظام جمهورى اسلامى ايران دارند. آيا تكليف و رسالت مراجع تقليد اقتضا نمى‏كند كه در برابر اين دين ستيزى‏ها و تفرقه افكنى‏ها ايستادگى كرده و مبانى فقهىِ نظام سياسى اسلام را از منابع چهارگانه فقه استخراج كرده و در عرصه "آيات الاحكام" سيماى حكومت و جامعه دينى مطلوب اسلام را آشكار سازند؟

حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - در سنگر مرجعيت و تفسير قرآن كريم به طرح پرسش هايى مى‏پردازند كه پاسخ آن‏ها روشن بوده و هر كدام گواهى استوار بر لزوم همراهى دين و سياست، فقه و جامعه، جهاد و اجتهاد عالمان و مسلمانان است. ايشان با ذكر حكومت صالح كه همان حكومت بر مبناى وحى و سيره نبوى‏صلى الله وعليه وآله و علوى‏عليه‏السلام است، يادآور مى‏شوند كه بدون چنين حكومتى بخش چشمگير احكام اسلامى كه مورد بحث و تدريس روحانيون و فقيهان است، در متون مكتوب و كنج مدارس علميه خواهند بود و حتى عبادت‏هاى بزرگى مانند حج و نمازهاى جمعه و جماعت در اسلام، از تجلى و شكوهمندى خود بى نصيب خواهند بود.

از سوى ديگر احكام اسلام منحصر به عبادات نيست، بلكه احكام فراوانى داريم كه به شؤون سياسى و اجتماعى مسلمين مربوط است، مانند احكام حدود، ديات و خمس و زكات و انفال و مانند آن‏ها. آيا بدون تشكيل حكومت مى‏توان حقوق نيازمندان را به عنوان زكات از همه اغنيا گرفت؟ و يا قضاوت اسلامى را در تمام سطوح پياده كرد؟ چه تضمينى براى اجراى حدود و جلوگيرى از فاسدان در دست داريم؟ و اگر دشمنى به كشور اسلام هجوم آورد، چگونه بدون تشكيل حكومت و بسيج لشكرهاى كارآزموده و تهيه سلاح‏هاى مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجى امكان‏پذير است؟ كوتاه سخن اين كه تا حكومتى عادلانه و مردمى بر اساس اعتقادات الهى تشكيل نشود، قسمت عمده احكام اسلامى زمين مى‏ماند، چرا كه از بخش‏هاى سه گانه احكام، "سياسيات" برنامه حكومت است و در متن حكومت قرار گرفته. معاملات بدون پشتوانه حكومت صالح هرگز سامان نمى‏پذيرد، حتى عبادات مانند حج و نماز جمعه و جماعت نيز در سايه حكومت الهى عظمت و شكوه دارد.

{P . پيام قرآن، ج 10 /34. P}

انتصابى يا انتخابى بودن حاكم در نظام اسلامى

معظم‏له با طرح اين پرسش: آيا حكومت انتصابى است يا انتخابى؟ از ديدگاه‏هاى گوناگون ياد كرده و در نهايت حكومت را متعلق به پيامبران مى‏شمارند كه همان حاكمان اصلى شناخته شده‏اند. از آن پس كسانى لياقت حاكميت بر مردم را پيدا مى‏كنند كه بى واسطه يا با واسطه از جانب پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله برگزيده شده‏اند. در اين عرصه نخست بايد از امامان معصوم‏عليهم‏السلام نام برد كه پيامبر اكرم‏صلى الله وعليه وآله با صراحت و مكرر، امامت و ولايت شان از نسلى پس از نسلى را ياد كرده و همه را به نام شناسانده‏اند.

اما در عصر غيبت آخرين حجت و امام معصوم‏عليهم‏السلام، نايبانى حق حاكميت بر جامعه دينى را خواهند يافت كه مستقيم يا غير مستقيم از جانب حضرت ولى عصر(عج) سزاوار حكومت شناخته شده‏اند. بدين سان تفسير موضوعى پيام قرآن، حاكميتى را حاكميت قرآنى مى‏شمارد كه از بالا تعيين مى‏شود و مردم يا شهروندان صاحب حق مى‏باشند؛ اما حقى كه باز از بالا يعنى از سوى خدا تعيين شده باشد. يعنى خداوند است كه حق حاكميت را داشته و آن را به كسى يا كسانى مى‏دهد. از منظر حضرت آيةاللَّه مكارم شيرازى - مدظله‏العالى - برداشت دوم كه همان حق حاكميت شهروندان است، با تفكر توحيدى ناسازگار بوده و آن جز نظريه ناآگاهان نيست، زيرا چنين تفكرى، تفكر الحادى است كه حاكميت و تعيين آن را از پايين ؛ يعنى از جانب شهروندان مى‏شمارد، نه از بالا و از جانب خداوند.

" در واقع توحيد خالقيت ملازم توحيد حاكميت است. يعنى هنگامى كه بپذيريم سراسر عالم آفرينش مخلوق خداوند است، بايد قبول كنيم كه ملك تام اوست و طبيعى است كه حاكميت مطلق بر چنين جهانى قبل از هر كسى و هر چيز از آن او خواهد بود. بنابراين حاكميت‏ها بايد به او منتهى شود و به فرمان او صورت گيرد و هر كسى بدون اذن و فرمان او بر مسند حكومت بنشيند متجاوز غاصب است. اين ديدگاه كه از توحيد افعالى پروردگار كه يكى از شاخه‏هاى آن توحيد مالكيت و حاكميت است سرچشمه مى‏گيرد... بر اساس همين تفكر در زمان غيبت حضرت مهدى (عج) نيز كسانى حق حكومت دارند كه از سوى او به طور خاص يا به طور عام براى احراز اين مسؤوليت منصوب شده باشند. از مجموع آن چه در بالا گفته شد، نتيجه مى‏گيريم كه حكومت از ديدگاه يك مسلمان موحد بايد از سوى بالا تعيين شود، حتى حقى كه براى مردم قايل مى‏شويم، آن حق نيز بايد از سوى خدا معين گردد. هرگز يك موحد خداپرست نمى‏تواند اراده مخلوق را بى آنكه منتهى به اراده خالق شود، به عنوان اساس حكومت بپذيرد. و اين كه بعضى از ناآگاهان نوشته‏اند: " اين حقيقت ملموس را همه درك مى‏كند كه هر كسى را اكثريت مردم به زمامدارى برگزينند و پشتيبانش باشند، حاكم مى‏شود. زيرا نيروى اصلى جامعه مردم هستند... اين مردم هستند كه ولايت را به كسى مى‏دهند كه به حاكميت او عينيت مى‏بخشند" با تفكر توحيدى سازگار نيست. ما مى‏گوييم تفكر توحيدى عكس اين را بيان مى‏كند و مى‏گويد اين خداست كه ولايت را به كسى مى‏دهد و به حاكميت او عينيت مى‏بخشد و اگر مردم در اين زمينه حقى دارند، آن هم به اذن و فرمان اوست. كوتاه سخن اين كه تفكر توحيدى حكومت را از بالا مى‏بيند و تفكرات الحادى از سوى پايين.

{P . پيام قرآن، ج 10/ 54-52. P}

ديدگاه ميانه درباره مردم و جايگاه آنان در حكومت اسلامى‏

حضرت آية اللَّه مكارم شيرازى در بيان ماهيت حكومت اسلامى در عصر غيبت حضرت حجت (عج)، ضمن الهى خواندن آن ضرورت مشاركت مردم در عرصه حاكميت سياسى و اجتماعى را طرح مى‏كنند، اما هر گز حكومت اسلامى را يك پارچه متكى به آراى مردم نمى‏دانند. ايشان در اين ارتباط دو دسته از مخالفان و موافقان را در خطا مى‏نگرند. نخست آنان كه بدون توجه به عنصر الهى، جايگاه مردم و آراى آنان را برترى بخشيده و آن را مبناى حركت حاكميت مى‏شناسند. و دسته ديگر كسانى هستند كه با اتكا به عنصر الهى و حاكميت از بالا، به كلى مردم و آراى آنان را به فراموشى مى‏سپارند.

بدين سان برداشت معظم‏له از آيات و حاكميت و شورا در قرآن كريم، ديدگاهى ميانه را در عرصه جامعه و حكومت آن مى‏نماياند كه هم در آن نقش خدا و پيامبر و امام هويداست و هم نقش مردم و مشاركت شهروندان در امور سياسى و اجتماعى ؛ از جمله رأى دادن به افراد منتخب خويش. ايشان جايگاه مردم در عرصه حاكميت دينى را انكار نكرده و آن را همان رعايت مصالح مردم دانسته‏اند كه پيامبران و طبعاً جانشينان آنان مى‏بايد بدان پردازند. از منظر معظم‏له، مردم را مى‏بايد سهيم در حكومت به حساب آورد و آراى آنان نسبت به منتخبان و نيز برنامه‏هاى حكومتى را بايد ارج داد، چرا كه جنبه الهى يافته است.

حمايت مردم در گزينش ولى فقيه

گفتنى است كه ايشان با بيان وجوب اجراى احكام الهى كه در آن ترديدى نبايد داشت، "مشاركت مردم" را به عنوان مقدمه چنين واجبى بزرگ و تعيين كننده در حكومت اسلامى مى‏شمارند كه خواه ناخواه براى دست اندر كاران حاكميت دينى به شكل يك امر واجب شرعى در مى‏آيد. بر اين پايه اعتقادى و قرآنى است كه معظم‏له در تعريف حكومت اسلامى معتقد هستند كه حكومت اسلامى با اصل وجوب رعايت مصالح مردم كه مشاركت سياسى و رأى آنان در انتخابات، جلوه بارز آن به شمار مى‏آيد، يك حكومت مردمى شناخته مى‏شود.

" پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله و جانشينان معصوم او و دانشمندان و علمايى كه به عنوان ولى فقيه مشروعيت خويش را بالواسطه از خداوند كسب مى‏كنند، مأموريت دارند كه مصالح مردم (بندگان خدا) را در همه جا مورد توجه قرار دهند و به اصطلاح رعايت غبطه عموم كنند و مسلم است مصلحت مردم ايجاب مى‏كند كه به نوعى در امر حكومت سهيم و شريك باشند و به آراى آن‏ها توجه شود. بنابراين توجه به آراى مردم جنبه الهى پيدا مى‏كند. به تعبير ديگر حكومت الهى وقتى انسجام پيدا مى‏كند كه توان و قدرت اجرايى بالايى داشته باشد و به دست آوردن اين توان و قدرت جز با مشاركت مردم در امر حكومت ميسر نيست. در واقع اجراى احكام الهى واجب است و مشاركت مردم در امر حكومت مقدمه اين واجب محسوب مى‏شود و مقدمه واجب، واجب مى‏باشد. خلاصه اين كه جوهره حكومت اسلامى، حكومت الهى است. ولى اين حكومت در نهايت سر از حكومت مردمى در مى‏آورد. تعيين پيامبران و امامان و جانشينان آن‏ها جوهره الهى حكومت را تشكيل مى‏دهد و مأمور بودن اين افراد به مسأله مشورت و احترام به آراى مردم كه آن نيز به فرمان خداست، جوهره مردمى آن را تشكيل مى‏دهد. آن‏ها كه تصور مى‏كنند كه حكومت اسلامى يك پارچه متكى به آراى مردم است و عنصر الهى آن را به فراموشى مى‏سپارند، بيراهه مى‏روند و آن‏ها كه فقط به عنصر الهى آن توجه دارند و جنبه شورا و آراى مردم را ناديده مى‏گيرند باز در اشتباهند.

{P . پيام قرآن، ج 56/10. P}

ايشان در تأكيد بر جايگاه مردم و مشاركت آنان، يادآور شده‏اند كه حكومت دينى، چه در عصر معصوم‏عليه‏السلام و چه در عصر غيبت معصوم‏عليه‏السلام، حمايت مردمى را مى‏طلبد و در حقيقت اين حمايت همگانى است كه بر ولى منصوب از جانب خداوند، مى‏تواند اتمام حجت باشد؛ همان گونه كه پس از قتل عثمان به چشم مى‏خورد. در آن روزگار مسلمانان با هجوم آوردن به خانه اميرمؤمنان‏عليه‏السلام و درخواست حاكميت علوى، حجت را بر حضرت اميرعليه‏السلام تمام كردند كه ايشان ناگزير از قبول خلافت گشت. از منظر تفسير پيام قرآن، همه فقيهان شيعه، ولايت فعليه دارند، اما آن فقيه مورد حمايت مردم است كه به دليل يافتن قدرت سياسى و اجتماعى از جانب مردم، "ولى فقيه" شناخته مى‏شود. بنابراين اولويت فقيهى بر فقيهى ديگر در امر حكومت، دليلى جز حضور فعال مردم و آراى سرنوشت ساز آنان نخواهد داشت.

" به هر حال چگونه مى‏توان اين واقعيت را انكار كرد كه مشاركت مردم در امر حكومت به حاكمان قدرت و قوت مى‏بخشد و بدون مشاركت آن‏ها هيچ كارى از آنان ساخته نيست، همان گونه كه اميرمؤمنان على‏عليه‏السلام در خطبه شقشقيه مى‏فرمايد.... در مورد فقهاى اسلام نيز چنان كه خواهيم گفت، ولايت فعليه براى همه ثابت است، ولى اعمال اين ولايت تنها در صورتى ميسر است كه حمايت و پشتيبانى مردم نسبت به آن حاضر گردد و به همين دليل آن ولى فقيه كه بتواند آراى مردم را به خود جلب كند، نسبت به ديگران اولويت خواهد داشت، چراكه او بهتر مى‏تواند مقام ولايت خود را اِعمال كند، در حالى كه ديگران نمى‏توانند.

{P . پيام قرآن، ج 10/ 58-57. P}

در تفسير موضوعى پيام قرآن، ركن‏هاى چهارگانه براى نظام سياسى اسلام طرح شده‏اند كه عبارتند از:

1. نظام قانون گذارى در اسلام

2. نظام اجرايى

3. نظام قضايى در حكومت اسلامى‏

4. تعليم و تربيت

شايد در فرصتى ديگر به گفتارهايى پيرامون ركن‏هاى ياد شده پرداخته و تصويرهاى يك نظام سياسى از منظر تفسير پيام قرآن به دست داده شود. به هر حال مقصود از اين نوشتار كوتاه، فقط يادكردى گذرا از تلاش‏هاى يك مرجع قرآن پژوه معاصر بود استاد بزرگوارى كه بايسته است پيرامون آراى ايشان بحث و گفت و گو شود. گفتنى است كه اين گونه گام‏هاى كوتاه در شناساندن آثار علمى و فرهنگىِ حوزه علميه قم بى‏تأثير نبوده و مى‏تواند ضمن قدردانى از بزرگان حوزه و روحانيت، زمينه فعاليت فزون‏تر قرآن پژوهىِ حوزويان را فراهم آورد و جامعه ايران اسلامى بيش از پيش رويكرد به فرهنگ قرآنى داشته باشد.

 

اضافه کردن نظر


اوقات شرعی


    
  اذان صبح
  طلوع خورشید
  اذان ظهر
  غروب خورشید
  اذان مغرب
اوقات به افق :    

 aparat.png - 5.56 کیلو بایتکانال رسمی آپارات

aparat.com/banaee_ir

telegram.png - 11.95 کیلو بایتکانال رسمی تلگرام

telegram.me/banaee_ir

instagram.png - 61.01 کیلو بایتصفحه رسمی اینستاگرام

instagram.com/banaee.ir

cloop.png - 91.16 کیلو بایتکانال رسمی کلوب

cloob.com/banaee.ir

استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

DESIGNED BY ICTDREAM